م
پسندها
412

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلااااااااااااااااااام مهشید خانوم ...
    شوما هم که خاموش کردی چراخارو !
    به جمع چراخ خاموشای مقیم مرکز خوشامدی:دی
    باور کن پروژرو تحویل دادی قشنگ قیافت این جوری بود
    به جان خودم رفتم!

    تموم که شد پروجه، میام.

    تا درودی دیگر، بدرود! دوسِت دارم رفیق.:heart:
    اولندش که من یکی شهید نمی شم! حالا تو و شوور تورو نمی دونم!
    دومندش که من وصیت کردم که اگه خدا طلبید و مردم، ازم عکس مکس جایی درز نکنه!!!:D
    سومندش شما علی الحساب اون عکستو کنار مزار علی اکبر داشته باش تا بعد!! :biggrin:
    هه!

    شوخی کردم بابا! شوور می کنی، شوورت 3تامونو با ماتور(!) می بره بهشت.( البته با رعایت نکات ایمنی و داشتن کلاه کاسکت)

    بعد 3تایی تو افق جاده کمربندی بهشت زهرا محو می شیم!
    زهر مار!! شوهر نکرده داری سر منو لب جوب می بری، میدی به بالشت مار؟! شوهر کنی میخوای چی کار کنی تو؟!

    اگه گذاشتم شوهر کنی! یه جوری می ترشونمت که بوش از اینجا تا ایالات متحده رو برداره!!!
    آره اتفاقاً منم داشتم این فکرو می کردم!!!! :surprised:

    به نظرت ما درست می شیم مهشید؟!

    ولی می دونی چیه؟! تو بالاخره شوهر می کنی، اصلاً یادت میره ندایی بوده... نبوده! سرگرم زندگیت میشی. دیگه با شوورت میری اینور اونور... منم تهنا، دفترمونو ورق می زنم و آه میکشم و تنها ارتباطمون تبریک عید قربان و غدیر و فطر و مبعث رسول و عید نوروز خواهد بود!:cry:

    غلط کردی البته اینجوری بشی!! کشتمت... تو و اون شوهرتو! خدا لعنتش کنه...
    مردم عحب دردایی میگیرند این دوره زمونه
    ننه کی زمون ما از این مرضا بود...
    والاه:lol:
    دسشویی نه بی سوات، دستشویی! :)
    مثلث حیاط یا حیات؟! :)
    .
    .
    .

    من حس انتقام ندا هستم!
    قرعان نه بی سوات! قرآن! :)
    __________
    اینجام بابا... همینورام... تو ویکی پدیا!
    رفیق من؟! سنگ صبور غم هام؟! where are you?!

    من رفتم سر پروژه... کار داشتی به منشیم بگو! :cool:
    آره کلی خندیدم!

    ساسانم باید بریم... واقعاً می گما!

    بهت گفتم که زهرا رفته بود، حراست نذاشته بود، یواشکی از در پشتی پیچونده رفته، حراست دیده، از چادرش گرفته کشیده، داشته بیسیم می زده(!)، زهرا در رفته؟!

    گفته بودم یا نگفته بودم، الان دوباره گفتم!

    یه همچین دوستای آرسن لوپنی داریم ما!! ارسن لوپن چادری! :cool:
    دیگه هم نه بهم پیامک بده و نه زنگ بزن...

    هرچی بین ما بوده، تموم شد!

    از لیست دوستامم حذفت می کنم که هیــــــــــــچ، اسمتو میذام تو لیست سیام! :w00:
    آها! پس سیستم سیستم غلط املاییه! باوشه... وایسا تا حالیت کنیم!!

    من بخوام از تو و محیا غلط املایی بگیرم که از شدت ترس از خودتون اشعه ی ماوراء بنفش ساطع می کنید!! :razz:

    الان انتظار نداری واست ثابت کنم که می دونم ساطع درسته نه ساتع؟!؟!

    برو درستو بخون بچه... برو!:)
    باشه.جوگیر....:کوچولو تو اون باش:biggrin:مثلا تو سردستمون
    واویلا تو سردسته بشی چی میشه.همه دارن چایی میخورنو تو افق محو میشن
    فقط قبلش یه مشتم تو صورتش بزن بادمجون در بیاد
    الان اون که یه چشم نداره منم دیگه.....حسابم کنیم من الان توانایی دیدم اندازه یه چشم شده:(
    من چون سینوسام چرکی شده به این روز افتادم! از سینوسام سرایت کرده به گلوم. قشنگ حس می کردم یه چیزایی از بالای بینیم، ناحیه ی سینوسها، داره میره به سمت گلوم!

    خب دیگه... نخور غم گذشته! حال رو دریاب!! (نکه حالِ جذابی هم هست)

    بچه ها! به چی قسم بخورم که همه تون رو یه جوری پاس می کنه. من چی؟ تو هر سوال یه دور با استاد صحبت کردم!

    سوال1: استاد این غلطه... اسم دوره کو؟!
    سوال 2: استاد آخه برش چجوری بکشم؟
    سوال 3: واقعاً اسم معماره یادم نمیاد!
    سوال 4: استاد آخه چرا 4 تا سوال از 5تا سوالتون واسه معماری غربه؟ (جا داشت بگم: واقعاً این بود آرمانهای امام ارحل؟ آرمانهای شیخ فضل الله؟ همه ش غرب؟ همه ش فرهنگ غرب؟ تا کی استثمار؟)
    سوال 5: قشنگ نشستم معماری نوینِ رومی اختراع کردم واسه خودم! از خودم کرامات ساطع کردم! جوری انسان و طبیعت و هندسه رو به هم پیوند دادم که ملاصدرا تو فلسفه ش می مونه!!
    آره بابا ما که افتادنمون مسلمه.چیو تیکه انداختم؟؟؟؟؟
    اگه نمیاد من نمیام.قائمیه که فردا نیست.من آخه زورم میاد به خاطر یه سی دی پاشم بیام...............:w06:
    ادامه:

    نور در گوتیک

    ایده ی اصلی سبک گوتیک که "ساختن بخشی از آسمان روی زمین" بود، فضایی غیر مادی طلب می کرد.
    دو عامل می توانستند در حل این مشکل کمک کنند. عامل اول انتقال سازه ی باربر ساختمان به بیرون بود.
    نور پردازی ساختمان را می توان عامل دوم دانست.ابعاد عناصر سازه ای را در حد امکان کم کردند و به این ترتیب توانستند که در سطح آزاد شده پنجره های بسیار بزرگ به کار گیرند. نوری که از بخش بالای ی دیوارهای ناومیانی به داخل می تابد، چنان شدید است که در این بخش هیچ قسمت تاریکی باقی نمی ماند. بیننده واقعاً خیال می کند که سقف میانیِ بالای سر او معلق است. بر عکس؛ بخش پایینی ناو میانی نیمه تاریک است. دو ناو میانی کناری با داشتن ابعاد لازم برای عناصر سازه ای در قسمت پایی دیوارهایشان امکان چنین نور پردازی را نمی دهد. انسان در این قسمت خیال می کند در فضای نیمه تاریک زمینی ایستاده است و وقتی به بالا نگاه می کند، "آسمان" روشنی که جایگاه هر آنچه خدایی است، می بیند. سقف کلیسا می بایستی"سقف بلند و معلق" آسمان را القا کند.
    من فکر می کنم که تو عکسای کتابو میخوای!!! مگه نمیگی چطور از صفحه عکس بگیرم؟! روانیم کردی...

    تازه فهمیدم چی میخوای.

    بیا:
    نور اولین شرط برای هر نوع ادراک بینایی است. در تاریکی مطلق، ما نه فضا را می توانیم ببینیم، و نه فرم و رنگ را امّا نور تنها یک ضرورت فیزیکی نیست؛ بلکه ارزش رواشناختی آن یکی از مهمترین عوامل زندگیِ انسانی در همه ی زمینه هاست.
    موریس لاپیروس: " انسانها مانند پشه هستند. هرکجا نوری باشد، به شمت آن هجوم می برند. بدون اینکه بدانند چرا! چه بخواهیم و چه نخواهیم به سمت رو شنایی می رویم. نور مارا به خود جذب می کند."
    نور همیشه علوه بر استفاده ی کاربردی، دارای ارزش نمادین نیز بوده است. نور جزئی از ذات زندگی بوده و در بسیاری از فرهنگها نور یا خورشید به عنوان منبع نور، عنصر خدایی محسوب می شده و آن را ارج می نهادند.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا