ALIREZA.F.1988
پسندها
18,394

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • راستی میخواستم تاپیکارو تو پروفت کپی کنم که خودت سر زدی!

    مرسی که به همشون سر زدی عزیزم :gol:

    یعنی همون آواتار قبلیمو بزارم؟!
    یهنی چه جولی ساده ترش کنم؟! :دی

    باشه حتما :gol:

    چشــــم حرف گوش کن میشم و میشینم پای درسام :D
    :biggrin:
    شرمنده باید برم....
    اومدم دوباره بهت یواش سر میزنم.....
    فعلا:gol:
    قبلا پروفم رنگش سبز بود ، ولی الان آبی ِ !

    آخه چرا اینطوری میشه :(

    یعنی الان رنگش برات مشخصه؟!

    راستش نمیدونم بتونم بیام یا نه! اگه فرصت بشه سر میزنم بهت داداشی علیرضا :D
    شرمنده، آخه اون موقعها نبودم تازگیا هستم!!!!!
    خب الان که هستم اومدم بهت سر زدم دیگه!!!:D
    اختیار داری علیرضا جان!

    هنوز که شروع نشدن! از 4 خرداد شروع میشن ولی من از الان شروع کردم بخونم تا اونموقع تموم کنم راحت شم!

    میسی میسی!

    راستی من بکگراند و رنگ پروفمو عوض کردم معلوم نیست؟! مصطفی میگفت همون قبلیه،هیچ تغییری نکرده :(
    سلام داداش گلم ! خوبم مرسی! خودت چطوری؟!

    بد نیست میگذره! ولی اگه امتحانا تموم بشن خیلی خوش میگذره :D

    چرا من هستم،شما نیستی!
    سلام
    توچیکارداری پیامای منوروپیج دیگران میخونی فضول؟؟؟؟؟؟
    ...مرا چه می شود ، چه می شود که گیج می رود سرم ؟

    چنان که آب های تیره

    نیمه شب

    جزیرة بلور ماه را بغل کنند

    بغل کنند و سوی یکدگر رها کنند و باز هم بغل کنند ،

    گرفته بودَ مَت که پس نیفتی، از پسِ گرفتنم

    تو داد می زدی : سرم چه گیج می رود!

    کجاست حلقه های مهر، دور گردنم ، تنم؟

    چه اشتیاق عاشقانه ای تو داشتی

    کنار چشم های ارغوان گرفته ای

    چو انعکاس ترس سیب سرخ در نگاه دزد باغبان گرفته ای

    سماع واژه های ما ، اگر تمام شد ، نترس

    بیا بخواب در کنار من ، شبیه خواب فرش

    و یا بلند شو ، بچرخ

    بچرخ تا سرود ما رسد به بام عرش !

    به برگریز برزخ خزان روزگار من ،

    چنان بهشت من ، بهار من !

    یگانه مظهر محبّت دیار من !

    یگانه یار من !
    این دوستم برام گذاشته منم میزارم برای شما


    ...مرا چه می شود ، چه می شود که گیج می رود سرم ؟

    چنان که آب های تیره

    نیمه شب

    جزیرة بلور ماه را بغل کنند

    بغل کنند و سوی یکدگر رها کنند و باز هم بغل کنند ،

    گرفته بودَ مَت که پس نیفتی، از پسِ گرفتنم

    تو داد می زدی : سرم چه گیج می رود!

    کجاست حلقه های مهر، دور گردنم ، تنم؟

    چه اشتیاق عاشقانه ای تو داشتی

    کنار چشم های ارغوان گرفته ای

    چو انعکاس ترس سیب سرخ در نگاه دزد باغبان گرفته ای

    سماع واژه های ما ، اگر تمام شد ، نترس

    بیا بخواب در کنار من ، شبیه خواب فرش

    و یا بلند شو ، بچرخ

    بچرخ تا سرود ما رسد به بام عرش !

    به برگریز برزخ خزان روزگار من ،

    چنان بهشت من ، بهار من !

    یگانه مظهر محبّت دیار من !

    یگانه یار من !
    افا علیرضا خان
    نبینم عمه من اذیت کنیدا :cool:



    عمه جونم اذهتت کلد فقط به گلسا بنو خبالت نفاسه.دی
    میتوان با هم بود ...بی هراس از همه فاصله ها....
    میتوان دل خوش بود... به صدای تپش ثانیه ها...
    ای صمیمی ، ای دوست !
    با تو هست این دل من،با وجود همه فاصله ها...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا