deyvid corleone
پسندها
65

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • افسوس و صد افسوس

    آن زمان که باید دوست بداریم، کوتاهی می کنیم

    آن زمان که دوستمان دارند، لجبازی می کنیم

    و بعد برای آنچه که از دست رفته،آه می کشیم
    برای سفر به اصفهان رفته بودم . کنار سی و سه پل نشسته بودم . نگاهم به دختر بچه سه یا چهار ساله خارجی افتاد که از پدر و مادرش اندکی فاصله گرفته بود و داشت مرا نگاه میکرد . بقدری چهره زیبا و بانمکی داشت که بی اختیار با دستم اشاره کردم به طرفم بیاید اما در حالتی از شک و ترس از جایش تکان نخورد . دو سه بار دیگر هم تکرار کردم اما نیامد . به عادت همیشگی ، دستم را که خا لی بود مشت کردم و به سمتش گرفتم تا احساس کند چیزی برایش دارم . بلافاصله به سویم حـرکت کرد . در همین لحظه پدرش که گویا دورادور مواظبش بود بسرعت به سمت من آمد و یک شکلات را مخفیانه در مشتم قرار داد . بچه آمد و شکلات را گرفت . به پدرش که ایتالیایی بود گفتم من قصد اذیت او را نداشتم . گفت میدانم و مطمئنم که میخواستی با او بازی کنی اما وقتی مشتت را باز میکردی او متوجه میشد که اعتمادش به تو بیهوده بوده است . کار تو باعث میگردید که بچه ، دروغ را تجربه کند و دیگر تا آخر عمرش به کسی اعتماد نکند .
    اولین مساله ای که ذهن آدم رو در مواجهه با دمپایی خیس دستشویی درگیر میکنه اینه که آیا توش آب ریختن یا . . . ؟
    منم عاشق گل رز سرخم. قابل شما رو نداشت. من با اجازه تون ديگه رفع زحمت كنم. شبتون خوش. خدانگهدار
    بله! پس هم استانی هستیم!اتفاقا دوست بیجاری م دارم دختراشون که گلن،پسراشونم همکلاسیم بودن با شخصیت بودن،
    به هر حال همه می یان نظرشونو می دن دیگه حالا بعضیا مخالف بعضیا موافق همه نظرشون قابل احترام

    ممنونم که نظر داده بودین ولی کاش فارسی بود تا همه راحت تر بهونن این طوری خیلی ها حال خوندنشو ندارن
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا