سال و مال و فال و حال و اصل و نسل و بخت و تخت
یادت اندر شهریاری برقرار و بردوام
سال خرم، فال نیکو، مال وافر، حال خوش،
اصل ثابت، نسل باقی، تحت عالی، بخت رام
سال نو مبارک
باز کن پنجره ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی ها را
جشن میگیرد
و بهار
روی هر شاخه کنار هر برگ
شمع روشن کرده است
همه چلچله ها
برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه جشن اقاقی ها را
گل به دامن کرده ست
باز کن پنجره ها را ای دوست
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت
برگ ها پژمردند
تشنگی با جگر خاک چه کرد
هیچ یادت هست
توی
تاریکی شب های بلند
سیلی سرما با تاک چه کرد
با سرو سینه گلهای سپید
نیمه شب باد غضبناک چهکرد
هیچ یادت هست
حالیا معجزه باران را باور کن
و سخاوت را در چشم چمنزار ببین
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی ها را
جشن میگیرد
خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی
تو چرا اینهمه دلتاگ شدی
باز کن پنجره ها را
و بهاران را
باور کن
فریدون مشیری
نوروزتان پیروز!
با خوبی ها و بدی ها، هرآنچه که بود؛ برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد،
برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد، سالی دیگر گذشت. روزهایت بهاری و بهارت جاودانه باد
خداوندا دوستانی دارم که در اعماق قلبم جای دارند ؛ آنان شایسته ی محبتند و یادشان مایه ی آرامش جان ، دلشان را در جویبار زلال رجمتت شستشو ده تا هر کجا تردیدی هست ایمان ، هر کجا زخمی هست مرهم ، هر کجا نومیدی هست امید ، و هر کجا نفرتی هست عشق ، جای آن را فرا گیرد ... پیشاپیش سال نو مبارک