thamin
پسندها
1,560

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
    آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
    تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
    جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
    سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع
    دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت
    آشنایی نه غریب است که دلسوز من است
    چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت
    خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد
    خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت
    چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست
    همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت
    ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
    خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
    ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی
    که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت
    :w30:آبجی بعضی وقتا
    مرگ بهتر از بعضی چیزا رو دیدنه!
    سوختم و حرف نزدم!
    از عمق وجودم سوختم:cry:
    یه کاری برام پیش اومد میخوام برم
    ثمین گلی ببخشیداااااااااااااااا
    به کجا باید رفت؟

    من به هر جا که قدم بردارم

    من به هر جا که نظر می دوزم

    همه جا خنده توست

    همه جا خاطره دارم با تو
    بیا کم کم عادت میکنی:biggrin:خجالت نداره میخوایم دم عیدی خوشحالشون کنیم
    داریم تو پروفا شیطونی میکنیم ثمین بیا تو پروف چکاوک و تریسر:D
    پیرزن پرش انجام نده دست و پاهات میشکنه کار دستمون میدی دم عیدی:D
    هاع هاع خوبم
    تو چوطوریایی؟
    نــــــی نـــــــــی های شب عید رو عشـــــــــــــــــــــــ ـــــق هست ارزون میدم نسیه هم نمرده بدو بدو تا تموم نشده
    نه حله قضیه :دی ..ایندقه خدارو شکر مثکه از اول فارسی بود :دی
    نه حله حله عجل که هردوش :D
    بعضی ها دلشون شکست...
    بعضی ها دل شکستن...
    خیلی ها عاشق شدن و خیلی ها تنها...
    خیلی ها از بین مان رفتند...
    خیلی ها بین مان آمدند...
    گریه کردیم و خندیدیم...
    زندگی بر خلاف آرزوهامون گذشت...
    تقریبا 11 روز مانده ...
    11 روز از همه آن خاطره ها...
    آرزو دارم سالی که پیش رو دارید آغاز روزهایی باشد که آرزو دارید

    دستشو میگیری، نگرانت میشم

    دور میشی میری، نگرانت میشم

    دستتو میگیره، دور میشه میره

    تو رو از دست دادن، تلخه، نفس گیره

    دستام یخ کردن، تو سرم آتیشه

    وقتی از هم دورین، نگرانت میشه؟



    هزار ساله که رفتی، من هنوز پشت شیشه ام

    موهاتو باد برده، عطرش جا مونده پیشم

    حال و روزم خوب و خوش نیست،‌بی تو نا آرومم

    به یادت که می افتم، نگرانت میشم

    نگرانت میشم، نازکی، رنجوری

    توی ظاهر اما یاغی و مغروری

    چشمات می خندن، توی قاب چوبی

    نگرانت هستم، روبراهی خوبی؟



    هزارساله که رفتی، من هنوز پشت شیشه ام

    موهاتو باد برده، عطرش جا مونده پیشم

    حال و روزم خوب و خوش نیست،‌بی تو نا آرومم

    به یادت که می افتم، نگرانت میشم



    بگو این بار به دلش پا بندی

    توی عکس تازه ات بازم میخندی

    اون که پیشش هستی عشقم حالیشه

    اگه باز عاشق شی نگرانت میشه
    دیگــــــر

    حرفــــهای دلــــم را انبار می کنم!

    این روز ها

    هر چه را انبــــــــــــار کنی گرانتـــر می شود...
    آسمان آمد و
    آهسته زیر گوش ماه
    چیزی گفت انگار

    ماه آمد و
    به کوچه‌ی کهن‌سال مُشیری
    چیزی گفت انگار
    کوچه
    کوچه‌ی بی‌گفت و بی‌گذر
    رو به روشن‌ترین پنجره چیزی گفت انگار
    چیزی، رازی، حرفی
    سخنی شاید
    سَربسته از چراغی
    شکسته‌ی هزار پاییز بی‌پایان
    چیزی، حرفی آشنا
    و چقدر زیباست دانستن این‌که قدر می‌نهند وجودت را و بودنت را
    روز زن بر همه مبارک

  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا