خالت مشهوره خاله ...دسته خودم نیست ...یه استادم میگفت شما سه تا یا میخندین یا میخورین یا اون دوستت داره با گوشیش ور میره بعد نمره هاتونم خوبه آدم داغوووووووووون میشهیکی از دوستام همین جا عضوه ماسه تابودیم من سارا ورویا که اینجاس
تازه از کلاسم میخواست بندازتم بیرون استاده آخه خیلی خندیدم خیلیا همه میگفتن این باز به کی میخنده آخه سابقه داشتم که بخندم نه اینجوری بعد پسره گفت هیچی استاد بهش گیر نده این دیگه الان صاحب دارهمنم برگشتم اخمش کردم خیلی روزه خنده داری بود ... هروقت پسره رو میدیدم میگفتم شما دور شو بامن حرف نزن بهم میگفت خیلی ذوق کردی از من خواستگاری کردی
آقا من و دوستم سارا داشتیم از پله های دانشگاه میرفتیم بالا بریم کلاس ترم پیش ،بعد یکی از پسرای کلاس باسارا داشت صحبت میکرد من متوجه حرفاشون نشدم که قضیه چیه فقط اینو شنیدم که داره میگه حالا دارم دنبال یه مورد خوب میگردم دیگه خانوم ...من فکر کردم درمورد شرکتش داره حرف میزنه فک کردم داره دنبال یه همکار خوب وفعال میگرده تعریف نباشه خاله من نمره تاپ دانشگاه بودم ...نه گذاشتم نه بورداشتم گفتم مننننننننن کی بهتر از من؟ جفتشون کپ کردن پسره سرررخ سارا از خنده کفه پله ها افتاده بود هی میگفت پروانه بمیری آبرومو بردی.
من هنوز نفهمیده بودم چی میگن یه نیم ساعت از کلاس گذشته بود هنوز به من میخندیدن این دوتا این پسره هم میگفت خوب کی بیام خانوم؟شما که بله رو دادی.....ای وای خاله تازه فهمیدم علنی از پسره خواستگاری کردم تا درمورد سوژه ی ازدواج حرف میزدناز خجالت مرده بودم جلو خندمو هم نمیتونستم بگیرم هرچی میگفتم من نفهمیده بودم ...هیچی خواستگاری نکرده بودیم که کردیم
،آفرین خالم تو به من رفتی که یه داداش دارم نه دائیت که یه میلیونو خورده ای آجی داره...سجاد زنگ زدم یه آموزشگاه واسه یکی از نرم افزارامون اسم بنویسم داشتم همینجوری با آقاهه حرف میزدم گفتم ببینید من چون استاد خودم آقای کشاورز اونجا تدریس میکنن میخوام بیام اونجا حتی اگه هزینش بالا باشه عوضش می ارزه یهو آقاهه گفت کشاورز هستم در خدمت شماگفتم استاد خوب نیست گوشیو جواب میدینا شاید من خواستم بدشمارو بگم اخراجت کنن عجب دنیای کوچیکیهخوب شد بدشو نگفتم خاله