سلام جانم.
وقتی که قرار بر خداحافظی بود نخواستم چیزی از من پیش شما باشه که شاید باعث ناراحتی بشه
پس خواستم همه خاطره ها رو پاک کنم ، شاید روی پای خودت بایستی...
وقتی که دیدم داری خودت راه رو پیدا می کنی ، فهمیدم که نیازی به پیغام و پس غام های من نیست
پس داشتم همشو پاک می کردم ، دونه به دونه ،
انگار نه انگار که بادی گاردی بوده...
در حین پاک کردن با نهیب شما روبه رو شدم ، وگرنه همشو پاک می کردم ...
داشتم از اینجا هم خداحافظی می کردم که نظر شما برگشت و سر ِ پیچ شما ، ما نتونستیم بپیچیم
حتی استعفامو برای اونطرف هم نوشته بودم و داشتم می فرستادم که خستگی مجال نداد ...