Mute
پسندها
6,517

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام ...
    وااای ممنونم به خاطر این تایپیک
    مطالبه خیلی جالب و خوبی داره و خیلی مفیده
    البته مزاج خودمو میدونستم اما خیلی مطلب های جالبیست که بعضی چیزا رو نمیدونستم الانم سرم گرمه تو توسایت که آدرسشو دادی دارم میخونمشون
    ممنونم:gol::gol::gol::gol:
    من باشگاه میام سر نمیزنم....مثل این که تو یه ماه جواب مارو نمیدادی با کلاس:surprised::D
    من حالم خوب نبود اصلا تو پروفمم نوشتم ...از بچهام معذرت خواهی کردم....شما به بزرگی خودت ببخش آقا مدیر...:D
    بعدشم اصلا تو چرا حال منو نپرسیدی هاااا؟:D
    سلام
    روم سیاه
    ترو خدا ببخشید بدون خداحافظی رفتم
    دیشب مامانم یدار شد اومد بردم خوابوندم!
    کلی غر زد چون وایساده بود تا خاموش کنم برم نتئنستم خداحافظی کنم
    بازم ببخشید
    نه بابا قسم چرا قبول دارم حرفتو
    خوب حتی تو شبا که میومدنم متوجه سردی یا چیزی نشدی؟
    منظورم اینه که اگه رفته بخاطر جمع خودمون بوده یا از جای دیگه ناراحت شده
    قبلش فقط ی پیام داده بود بهم که حلالل کنم داره میره از خودتم پرسیدم تایید کردی ولی گفتم شاید اومده باشه دوباره که تولد گرفتین واقعا خوشحال شدم پست اولو ک دیدم پ داد و توش کلی خوشحالی کردم بعد که پیامارو خوندم فهمیدم تولد بدون متولده
    خوب آخه تو هر شب بودی توی این خاله بازیا اتفاقی افتاد؟ چیزی جدی شد؟ آخه الکی ک نمیره پسر بیجمبه ایم نیست ک
    آره کلیم خوشحالی کردم
    بعد از پستای نوشته شده فهمیدم جریان رفتنش جی شده
    حالم گرفته شد
    وای انقده جیغتونو درآوردم که الان میخونم دوست دارم بلند بخندم همه خوابن نمیشه
    میدونی یاد ی شبی افتادم تو تابستون بود درست یادم نمیاد چه شبی بود ولی تا موقع اذون اینجا بودم بعد واسه ایتنکه مامانم دعوام نکنه تو همون اتاقه خوابیدم از گرما پختم تازه صبح ک مامانم بیدار شد گقت شبا تا صبح چی تو اینه که صبح تا شب نیست!
    داره چشام درمیاد ولی نمیتونم ازش دل بکنم دوست دارم تا روز آخرشو یکی یکی بخونم
    الان تو باشگاه چیکار میکنی کلا؟
    من که فقط میام پیجمو میچکمو توی تالار ی خط برای کسی ک دوسش داری متنارو میخونم و میرم
    حالا ک دارم میخونم میفهمم چه قبلنا شیطون تر بودم الان دیگه حوصلش نیست
    الان ی پست پیدا کردم از اولاش گشتم چیزی نبود تا الان
    صفحه 214 هستم ولی انگار خیلی احساس میکنم این آشنام این اولین ورودم نیست من تو جمعا اینجوری وارد نمیشم
    وای باورت نمیشه دوست دارم گریه کنم
    نمیدونم چرا تیریپ درام برداشتم
    آخیییییییییییی
    دلم گرفت
    راست میگی من خیلی شیطون بودم
    اولا که شب عروسیشون بود یادته میرفتم وسطشون هی عکس میگرفتم نمیزاشتم دوتایی عکس بگیرن!
    باباییمون چه داغ میکرد!
    کاش حد اقل دوستیا پایدار میموند واسه همیشه
    حیف شد
    جمعمونو واقعا دوس داشتم
    دلم نمیاد از هم پاشیده
    دوست داشتی بود
    بخصوص موقعی که میخواستم برم بخوابم بهش گیر میدادم واسه قصه بیچاره رو کچلش میکردم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا