jahan pahlevan
پسندها
3,930

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • درود بر شما دوستم ممنون خوبم..:D
    شما خوبی؟
    خیلی کم میام درگیره درس و دانشگام:)
    مرسی
    ایشالا بذارین واسه بعد امتحانا ..اون موقع کل کل کنیم بهتره الان درگیرم...شما هم موفق باشین..
    ظهر خیلی منتظر بودم.نمیای دیگه منتظر نباشم؟؟
    ببین شما داری بحث رو ادامه میدیا....هرچقدرم بگین لنگی نمیتونین حرص مارو در بیارین....عظمت پرسپولیس:cool: رو هنوز درک نکردین ..ایشالا یه روز درک میکنین ولی ما استقلالی هارو درک کردیم بخاطر همین اصلا بازیهاشو نمیبینیم...:biggrin::biggrin:...

    موسیقی زندگیه منه ...من بدون موزیک میمیرم...شما ابروی خودتونو حفظ کنین ..چرا من باید این وظیفه سنگینو بر عهده بگیرم ؟!!.....خودتون تلاش کنید ایشالا نتیجه شو میگیرین:D
    این نکته قابله ذکره ک معصوم خودش گفت اینارو بگم من فقط اعمال تنبیه و اعمال پیاز داغ کردم.دی.فعلن.
    سلام بر پدرم.خوبی؟؟؟؟دیشب چرا بدون خدافظی رفتی؟؟؟بیام برات!!!!ها؟؟؟؟معصوم شکایتتو کرد.ن زشت نیس زشت نیست؟بپیچونم گوشتو صدات بره اسمون هفتم؟؟؟؟بزن پسه کلت شش دور دوره خودت بچرخی آخره سرم از حال بری؟؟؟؟؟؟ها؟؟؟بیام!!!!!!؟؟خخخخخخخخخخخخ
    سلام.صلام.ثلام.دیگه همه مدلی سلام کردما.دی
    زمزمه های دانشجویان شب امتحان
    خب!
    اینکه نمیاد...
    اینم که نمیاد...
    اینم که حذفه...
    اینم عمرا سوال بده...
    اینم اگه سوال داد تقلب میکنم...
    اینم اگه سوال داد نهایتش جواب نمیدم!
    خب دیگه وقت خوابه!
    اونجا باید یه اخم بهش می کردی که دیگه ادامه نده تو یا مامانش.........حالا چی می گفت؟؟؟؟؟؟؟
    ایراد نداره..........بچس دیگه نکنه می خوای بیاید اونجا براتون نهج البلاغه بخونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ حرفای بد کلا یه جوریه تو ذهن که بره دیگه بریون نمیاد..............
    ولی پسره ی شیطون یه کاری کرد....یکی از دهنش یه حرفه زشت دراومده بود....نمیدونم کی و کجا......یهو اومد به اون خانمه و دخترش تعریف کنه....هی حرفرو تکرار میکرد....ولی چون خوب نمیتونس تلفظ کنه اونا خوب نمیفهمیدن چی میگه....ولی ما فهمیده بودیمو نمیتونستیمم جلو زبونشو بگیریم....

    خلاصه من هی میومدم بگم که منظورش فلان چیزه...آقا طاها میگف نهههههه.................حالا مارو بگو....نه میتونستیم بخندیم....نه میتونستیم خودمونو کنترل کنیم....آخر سر فهمیدن چی میگه و همگی با هم زدیم زیر خنده......اینم یه آبرو داریه دیگه ی آقا طاها.....
    واقعا موقعیت شناس بود......نه با من بیشتر حال میکنه...آخه اون خیلی اذیتش میکنه...از دستش فراریه....هر گلگی داشته باشه میاد به من میگه......

    باشه بابا عمه مامانیم شدیم....حالا تو چرا بگی؟؟؟نرگس میگه....دی

    10 سال بعد.....دی
    بابا دارم جواب میدم خصوصی تو دیگه............می گی قصه بگو خوب دارم قصه می گم..........
    آفرین به این میگن مرد موقعیت شناس دیگه خیلی خیلی دارم باهاش حال می کنم..........جالبه که با تو رفیقه ولی قاعدتا باید بیشتر هم بازیه داداش کوچیکت باشه..........!!!!!!!!!!!!
    خوب چرا مسخره کنیم..........تو دوست داری مامان باشی.........عمه نرگسم که هستی بهت می گیم عمه مامانی......
    ماشالا سرعتت خیلی بالاست....نمیتونم برسم....دی

    کوجایی پس؟؟؟؟؟انقد طول میکشه ج دادن؟؟
    خوب اون موقع رفتنمون بود......4 تامون بودیم....پنجره هارو باز کردیم ...در باز بود...خودمونم رفتیم بیرون واستادیم.....

    موقع برگشت آبرو داری کرد....شانس آوردیم......دی

    نه همون طاها مسخرم میکرد کافی بود........:biggrin:
    آهان خوب اگه منم باهاتون بودم همراهیش می کردم...........بابام میگه زهرا وقتی بامنه همه دنیا می تونن پیدا مون کنن اخه اینقدر سرصدا می کنیم.........که همه رو عاجز می کنیم..............
    نه منظورم این بود از بوی بمب افکن طاها چطوری تو کوپه می موندین؟؟؟؟؟؟؟؟؟مگه نگفتی خراب کاری می کرد از نوع بمب افکن؟؟؟؟؟؟؟؟
    می خوای ما هم بگیم عمه مامانی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:biggrin:
    حالا مامانش بهش یاد داده بود...همش به من میگف عمه مامانی.......منم هی میخندیدم......
    تنها دسته راه انداخته بود...به کنار راه مرفتو سینه میزد و بلند بلند حسین حسین میکرد.....

    خلاصه سینما خانوادگی شده بود......دی

    ما تو کوپه بودیم اونو با باباش میرفتن بیرون...البته اون طاقت نمیاورد همش میومد داخل....به من میگف تو هم بیاااااا......
    دیگه خوشت یاد چی چی حس خوبی بود..............!!!!!!!!!!!!!!!:biggrin:
    یه بار من با زهرا رفته بودم حسینیه بهم گفت بچت خیلی شیطونی می کنه...........گفتم حاجی من خودم بچم بچم کجا بود؟؟؟؟؟؟؟؟اینم خودت داری میگی بچش اگه شیطونی نکنه می خوای بره اون جلو میوندار وایسه سینه زنی کنه؟؟؟؟؟؟؟ حال پیر مرد رو گرفتم بد جور............ولی از اون به بعد باهام رفیق شده...........
    ایول دمش گرم دیگه از بیشتر از تعریف نکن اینجوری که تو می گی دلم می خواد بیام الان یه گازش بگیرم..............
    خیلی حال کردم پس مثل خودمان مداح هم خواهد شد...........مگه چندتا بودن که دسته هم راه نداخته بود؟؟؟؟؟؟؟؟
    اوه اوه پس چطوری تو کوپه مونده بودین؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    حسه خوبی بود.....خیلی خوب....به چنتاش اصلا نگفتم که مامانش نیستم:D
    آره مجردی با دوستان خیلی حال میده......

    آره دیگه....آقا طاها به دختر 10 ساله میگف نینی......کلی باهم دوس شده بودن......

    خدا زهرای شمارم براتون نگه داره.....دستش به وسایل قطار نمیرسید.....عوضش همش روضه میخوند با اون صداش....صدای همرو درآورده بود...تو راهروی قطار دسته ی سینه زنی راه انداخته بود.......

    بمب افکن بود....دی

    خورد و خوراکش به هم ریخته بود طفلی......
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا