mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • تو برگرد
    میدانم به خاطر من رفته ای

    بگذار من بروم و تو برگرد
    من میروم
    اما تو برگرد
    من میروم هم از اسمانت .... از نگاهت ... از قلبت .... از ترانه هایت .. از خاطراتت .....تنها تو برگرد .......
    اولین نظر سنجیِ مسابقۀ ادبیِ 4

    دومین نظر سنجیِ مسابقۀ ادبیِ4

    درود،لطفا در هر دو نظر سنجی شرکت کنید:gol:

    ممنون
    بودن انهایی که بودنشان را میخواهیم زمین را زیباتر میکند...همیشه باش...!
    همیشه باش

    همیشه باش ......زیرا ... بودنت زیباست حتی در سکوت ....

    همیشه باش و بدان زندگی زیباست ...

    حتی در سکوت ...
    برایم بخند...


    من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی ! ؟

    پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم

    تنهاییت برای من ...

    غصه هایت برای من ...

    همه بغضها و اشکهایت برای من ...

    بخند برایم بخند

    آنقدر بلند

    تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را ...

    صدای همیشه خوب بودنت را
    خیال تو با من بود ومن غافل از هیته دنیا بودم

    در آغاز شکوفه باران بهار برگ ریزان دلم بود

    بهار بود آری.......

    چه روزهای زیبایی پروانه بود که در باد می رقصید

    مروارید ابر از اسمان فرو می ریخت

    زمین تر از بخشش کردگار می شد

    لب های غنچه ها انگار می خندید

    سکوت من با تو حرفهای فراوان داشت

    نگاه تو حرفهای بی کران با من

    تو رفتی وافسوس اما ماند

    گلایه وبغض بی امان با من

    دل من هر لحظه در ارزوی تو بود ومن تنها مشتاق دیدارت

    در ان لحظه که از تو دور می گشتم

    نشد که بگویم خدانگهدارت

    خیال تو هرلحظه با من بود

    چه خوب تو را داشتم وافسوس نداشتم

    با توام ای شعر عاشقانه من بگذار دوباره در خیال تو باشم

    و خیال تو هر لحظه با من باشد...
    تابلـــــــوی شمــــــاره 3 بچه های باشگاه ِ مهندسان - دوستـــــــــی و مُحبّت

    _______________________________

    :gol::gol::gol:
    درمن بیــــداری

    و هــر شــب

    فـــریاد عشـــق تو

    شـــعر میشـــود
    تـا یـادت مـی کنـــم ..

    بـاران مـی آیـد ..

    نمیدانستم لـمـس ِ خـیـالـت هـــم ...

    وضـو مـی خـواهــد !

    چشم تو شعر

    چشم تو شاعر است

    من دزد شعرهای چشم تو هستم

    کنار حوصله ام بنشین

    بنشین مرا به شط غزل بنشان

    بنشان مرا به منظره عشق

    بنشان مرا به منظره باران

    بنشان مرا به منظره رویش

    من سبز میشوم

    زیبا ستاره های کلامت را در لحظه های ساکت عاشق بر من ببار

    بر من ببار تا که برویم بهاروار

    چشم از تو بود و عشق بچرخاند بر حول این مدار

    زیبا تمام حرف دلم این ست

    من عشق را به نام تو آغاز کردم

    در هرکجای عشق که هستی

    آغاز کن مرا

    آسمـان هم دلــش گرفته بود ..

    گویا همچون من، او هم معطل بود .. ببارد یا نه ؟!

    او بارید ، من امـــا . . .

    زمین همچون آیینه ای سپید در برابرش شده بود

    حال دیگر خودش را در آن میدید ..

    حال همه چیز رنگ و بوی سپیدی گرفته بود
    خانه ام دور است

    گاهی که عزم ِ خانه می کنم از دلتنگی و هراس

    گم می شوم در پیچ و تاب مسیر

    خرده نان هایم ارزانی پرندگان ِ عشق

    عاقبت پیدا خواهم شد

    خانه ام دور است می دانی؟

    در بلندای آسمان خراش بودن ِ من

    راه پله ای است پیچ در پیچ

    منتهی به چراغ های روشن شب

    می نشینم در ایوان ِچشم انداز شوق

    با دو فنجان چای و دو صندلی و یک کتاب

    رو به رویم نمی دانم کیست

    خانه ام دور است

    دست هایم سایبان خطوط ِ درهم پیشانی

    چشم می دوزم به آرامش ِ گندم زار

    مزرعه ی کوچک تو چه آرام است

    شکوفه ها می خندند درهر سپیده ی نور

    و دود گرم کلبه ات هر شام

    نشان از شعر و شور و حرفی تازه


    چـــــــه زیــــبا مـــــی گــــــفت متــــرسک ..

    وقتــــی نـــــمیشـــود رفـــــت...

    هــــــمیـــن یـــــک پــــا هــــم اضــــافــــیســـت...!!!

    تقصیــر بَرـگـہـا نیســ ت ..

    آدمـہـآ هَمینـَنـد ..!!

    نَفـَس ڪِه میدهے لِـﮧ اَـت مے ڪُنـَنـد ..!!!

    این قرآر آخر اسـ ــت ..!

    دیـگـ ـر بی قرآرتـــ نمی شوم ...!

    گوشه نــدارد که یـکـــ گوشه اش بنشینمـــ ...

    و نفسی تــازه کنمـــ ...

    گــرد گــرد استـــ ..

    این زمین..

    ایــنــ روزگــــار ...

    بـــﮧ ســـیــــم آخــــر ..

    ســـآز مــــے زنـــــم امـشـَــب ..

    بــــﮧ کـــورـے چـشـــم دنیــــا کـــــﮧ ســــــآز مـخـــآلــف مـے زنــَــد . .

    بـــآ مــَـن ! !

    دلــت کــه دریــایــی بــاشــد ..

    شــب هــا، قــرص مــاه ..

    مَــد مــیکنــد بــه ســاحــل چشمــانــت ..

    اشــک را . . .

  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا