B
پسندها
1,623

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • اسمتو نمی دونم دادا..... بیا جلو ریز می بینمت..... پر پر بازی دوس داری؟؟؟؟
    اخی من واسه همین رفتم چون تو علاق داشتی :biggrin:

    فکر کنم معماری ازاون رشته هاییه که همه دوس دارن...بوگو ببینم مگه تو چندسالته؟
    بیریختو ....معماری میخونم دیگه
    ترم اخر...داشنگاه فنی یزد...بسه؟:D
    بله بله؟؟؟؟؟؟ چی فرمودین؟؟؟؟ هنوز پریو نشناختیااااااااا :mad:
    no no no

    یه بار امتحان کن ضرر که نداره..اگرم درستو خوندی استرس چیه؟پاشو برو بخواب :D
    الهییییییییییی عزیزم....حالا خوب خوندی؟؟ چی امتحان داری؟؟ایشالا که نمره ی خوبی میگیری نگران نباش...
    عــــه..... دههههههه..... بیشین سر جات بینم..... عـــــــــــــههههههههه.... :razz:
    برو سر درسو مشقات ببینم....
    ابهته منو نیگاااااااااا..... نه جون من نیگااااااااااااا...... باز هی بگو می خوام خونتو بریزم :razz:
    ممنونم ایشالا ترم آخرم باشه که اینجور میشه.
    ها خو هنو حسش نی
    هههه منکه له شدم به نوعی داغونم.:D
    نخند بچه جون سرت میاد:d
    تفسیر چی؟رشتت چی بود؟کشاورزی و تفسیر!

    نخیر بیخیال نشو تلاشتو بکن بعد توکل کن به خدا...به همین سادگی به همین خوشمزگی...
    اه.....همین الان میخواستم یکی بزنم پسه سرت که چرا جوابمو نمیدی:دی اما بعدش فهمیدم که پیامم اصلا بهت نرسیده! واسه همین دوباره فرستادمش....ببخشیوووووووود:)
    بابا پاسی دیگههههههه پســـــر استرس.... ؟؟؟ هَوووو..... نگو زشته آبروریزیه واسه خون آشامی مث تو!!!!
    میسی منم خوفم عزیزم تو خوبی؟؟؟سلامتی...تو چه خبرا؟؟
    آها.باش منکه اینجا نباشم امورات نمیگذره.دی
    خو من وقتی امروز ساعت 3 امتحان میدم.فرداشم ساعت 9 امتحان دارم.اونم یه درس سه واحدیو تخصصی .بازم بیام؟
    الان میگم نمیام.ولی میام.مطمئن باش.
    در زمان های قدیم پادشاهی قدرتمند زندگی میکرد که وزیران خردمند زیادی در خدمت داشت.
    روزی این پادشاه با نارضایتی وزیران خود را فراخواند و به آنها گفت: احساس بسیار عجیبی دارم. دوست دارم انگشتری داشته باشم که حال مرا همواره یکسان نگاه دارد. روی نگین این انگشتر باید جمله ای حک شده باشد که وقتی ناراحت هستم مرا خوشحال کند و در عین حال هنگامی که خوشحال هستم و به این جمله نگاه میکنم مرا غمگین سازد.
    وزیران خردمند همگی به فکر فرو رفتند و شروع به مشورت با یکدیگر کردند. در نهایت آنها تصمیم گرفتند انگشتری برای پادشاه بسازند که بر روی نگین آن این جمله حک شده باشد: " این نیز بگذرد ":victory:
    منم واسه پس فردا یه کلمه نخوندم اصلنم استرس نداره... هه.... :D
    بوخون بوخون استرس نگیری پسریم
    اهوم
    امتحانا که ن یه شنبه دیگه شروع میشن
    مشخامو دبستان بودم نوشتم.هههههه
    درسامو ن نخوندم گذاشتم شب امتحان بخونم.
    امتحانام شروع بشن فک کنم یه هفته نباشم و تو کلی غصه بخوری.دی
    آخه همشونو باید تو یه هفته بدم.جونم به لبم میرسه .فک کن:cry:
    اره دیگه مگه نمیبینی منور شده پروفایلت؟

    بیریختو خوابالووو کی امتحان داری؟
    من فعلا محسنو دارم :دییییی اگه می خوای بیا تو هم خوب سوژه ایه :D
    هییییییییییییممممممممم.... هستیـــــــــــــم :دیییی

    برویم برویم :D
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا