عــــه..... دههههههه..... بیشین سر جات بینم..... عـــــــــــــههههههههه....
برو سر درسو مشقات ببینم....
ابهته منو نیگاااااااااا..... نه جون من نیگااااااااااااا...... باز هی بگو می خوام خونتو بریزم
اه.....همین الان میخواستم یکی بزنم پسه سرت که چرا جوابمو نمیدی:دی اما بعدش فهمیدم که پیامم اصلا بهت نرسیده! واسه همین دوباره فرستادمش....ببخشیوووووووود
در زمان های قدیم پادشاهی قدرتمند زندگی میکرد که وزیران خردمند زیادی در خدمت داشت.
روزی این پادشاه با نارضایتی وزیران خود را فراخواند و به آنها گفت: احساس بسیار عجیبی دارم. دوست دارم انگشتری داشته باشم که حال مرا همواره یکسان نگاه دارد. روی نگین این انگشتر باید جمله ای حک شده باشد که وقتی ناراحت هستم مرا خوشحال کند و در عین حال هنگامی که خوشحال هستم و به این جمله نگاه میکنم مرا غمگین سازد.
وزیران خردمند همگی به فکر فرو رفتند و شروع به مشورت با یکدیگر کردند. در نهایت آنها تصمیم گرفتند انگشتری برای پادشاه بسازند که بر روی نگین آن این جمله حک شده باشد: " این نیز بگذرد "
اهوم
امتحانا که ن یه شنبه دیگه شروع میشن
مشخامو دبستان بودم نوشتم.هههههه
درسامو ن نخوندم گذاشتم شب امتحان بخونم.
امتحانام شروع بشن فک کنم یه هفته نباشم و تو کلی غصه بخوری.دی
آخه همشونو باید تو یه هفته بدم.جونم به لبم میرسه .فک کن