*N.A*
پسندها
3,747

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • معصوم میگم ب نظرت اگه ما واقعن آبجیه مجید بودیم چی میشد؟؟؟؟خدا اون روزو نیاره یا من تو خاب خفش میکردم یا اون منو ترور میکرد:D
    ولی 3 تامونم یه نقطه ی مشترک داریم.....اگه گفتین چیه؟؟؟
    چرا باید شر خر باشم؟؟؟؟؟؟؟؟
    دنبال شر می گردم ولی خرید و فروش نداریم..............
    ارازل هم که دور از جونم.............
    اهان پس موضوع از اینم قرار بود................گفتم اگه شما دوتا عکساتون رو فرستادین ما هم در خدمتیم...................وگرنه شرمنده اخلاق ورزشکاریتونم...........
    نه عزیزم هیبت تو فیلم پنج خورشی بازی می کرد............. من هیبت نیستم مجیدم...........
    کلن خوشم میاد پسرا واسه هم کری میخونن اخرشم کم میارن.مجبور میشن برای فرار از کم اوردن ب طرف سلام کنن.من اگه اونجا بودم شاید میپکیدم ا خنده.خوندم ک خیلی حال کردم
    منم وقتی این حرفو از نرگس شنیدم نیم ساعت داشتم میخندیدم....به جونه خودم راس میگم....خیلی باحال بود...

    بعدش بر آن شدیم که عکستو ببینیم.....دی
    خیلی از بچه ها ترسیده بودن...............گفتن سرش جایی نخوره یا کمرش اینا چی زی نشه.........منم به روی خودم نیاوردم.........ولی خوب بالاخره بعد 4-5 سال جودو کار کردن می دونم چه فنی را ذو چه کسی بزنم..........ولی رفتار الانش که معلومه از ترسه به من که خیلی حال میده............
    مجید ا خودش تعریف میکنه.قد بلندی ندارم ولی شبی قویترین مردانم.گفتم نکنه این بابا ما ی هیبتیه ما خبر نداریم.اینطور شد ک اینجوری شد:biggrin:
    آهان....اون موقع نتونستم بخونم....ساعت 11 که اومدم خوندم....

    حرکته جالبی کردی آفرین.....ولی فک کنم از نزدیک خنده دار تر بود.....بعضی صحنه ها رو باید دید تا خندید....مگه نه؟؟
    اره قبول نشدیم.
    همینجوری.بی دلیل.خیالت راحت:biggrin:
    من یادمه یه خاطره از زورآزماییم تو دانشگاه تعریف کردم......... قرار بود نظرتون رو بگید............
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا