پسر عوسجه رفت و پی او رفت حبیب،
خواستند آن دو ببینند رخ پاک حبیب،
چ حبیبی؟؟؟
ک بود بر همه غمخوار و طبیب،
چ طبیبی؟؟؟
ک بود بی کس و بی یار و غریب،
آرام آرام گویمت ک نشنود زینب،
15 روز بیشتر به مقتل خونی نمانده...
مزاحم کجا بود؟؟؟؟؟؟؟؟ دخترم تو خودت صاحب خونه ای..................
معصومه بی نظیره خیلی به من احساس خوب منتقل می کنه................البته شما چشم مایی جای خودت رو داری هااااااااااااااا خواهر جای خود دختر هم جای خود....................
باید ببینم چی میشه چون هنوز برای جلسه ی خدام ما رو دعوت نکردن اگه دعوتمون نکنن یعنی بی احترامی ما هم میریم یه هیئت دیگه که تو اون شرایط ممکنه بتونم بعد از عاشورا تاسوعا بیام.......... اگرم که دعوتمون کنن که تا شب 23 محرم چون شام می دیم نمی تونم بیام...............
آهر جات خالی خیلی باحاله............. چشم اگه قابل باشیم حتما............. تو هم خیلی برام دعا کن..............
برای من محرم یعنی آشپز خونه من تو آسپز خونه حسینیمون خادم هستم............ آخر شبا یه حال دیگه داره وقتی مردم می رن............ دیگ های بی دفاع و ته دیگ های مونده و پنجه های ماااااااااااا.............. جات خالی ولی به دور از شوخی.................من انرژی یک سالم رو از محرم و فاطمیه می گیرم........
ببخشید که مجبور شدم برم تا اومد پای نت مامانم بزور منو بلند کرد بریم دکتر.........آخه یه دو سه شبی بود به خاطره سرما خودگی شبا خوابم نمی برد..........جات خالی دکتر نگذاشت نه برداشت یه پنی سیلین و یه دگزا زد حالم حسابی جا اومد.............الان یه 20 دقیقه ای هست راحت دارم نفس مس کشم..........