گفت:از دین بنویس گفتم:حوصله ندارمگفت:از خدا بنویسگفتم:گله دارمگفت:از مشروب بنویس گفتم:به سلامتی گفت:از بکارت بنویسگفتم:پرده ای برای نجابت گفت:از فاحشه بنویس گفتم:اجباری برای طمع گفت:از فقر بنویس گفتم:گل فروشگفت:از عدالت بنویسگفتم:متنفرمگفت:از معشوقه ات بنویس سیگار روشن کردم و فک کردم و بیجواب رفتم صدام کرد گفت:جواب نمیدی؟گفتم:این معشوقه ام بود که کاری کرد در مورد همه ی اینها بنویسم خیانت کــار بود!!