م
پسندها
412

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام ابجی
    یه چیزی بگم بخندیم
    الان امیر احمد اینجا بود زل زد ه بود به صفحه مانیتور بعد رو برگردوند ازم پرسید؟دایی این نقطه سیاهه چیه؟ اواتارتو می گفت منم موندم چی بگم
    راستی این نقطه سیاهه وسط صفحه سفید چیه؟
    معلومه خیلی قاطی کردی که دوبار دوبار واسه ملت پیغوم می ذاری...درستت می کنم!!

    "انگار
    این روزگار چشم ندارد من و تو را
    یک روز
    خوشحال و بی ملال ببیند"

    معلومه که چش نداره من و تو رو بی ملال ببینه...ما باید بزنیم چشمش رو در بیاریم، بذاریم کفِ دستِ تاریخ و بگیم...بفرما داداش...ما اینیم!!

    حالا قیصر حال نداشته، نمره بچه ش کم شده بوده، یه چی گفته، تو جدی نگیرش زیاد!! الان اینجاست...میگه بابا من حالا یه چی گفتم شما چرا جدی می گیرین؟؟؟!!
    داستان خاصی ندارن...ایشالا وقتی اخطار خوردی می فهمی!!:D

    ادامه ی این داستانِ نه چندان خاص رو فردا بهت می گم...الانه که ثنا لپ تاپ رو فرو کنه تو حلقم!!:gol::D

    از این حس سیگاریت بدم میاد...فردا تو دانشگاه یه حالی ازت بگیرم...حالا واسه من دپ میشی؟؟؟!!! وایسا...:)
    نه!
    کاری به کار عشق ندارم!
    من هیچ چیز و هیچ کس را
    دیگر
    در این زمانه دوست ندارم

    انگار
    این روزگار چشم ندارد من و تو را
    یک روز
    خوشحال و بی ملال ببیند

    زیرا
    هر چیز و هر کسی را
    که دوستر بذاری
    حتی اگر که یک نخ سیگار
    یازهرمار باشد
    از تو دریغ می کند

    پس
    من با همه وجودم
    خود را زدم به مردن
    تا روزگار،دیگر
    کاری به من نداشته باشد
    این شعر تازه را هم
    ناگفته می گذارم...
    تا روزگار بو نبرد....

    گفتم که
    کاری به کار عشق ندارم!
    نه!
    کاری به کار عشق ندارم!
    من هیچ چیز و هیچ کس را
    دیگر
    در این زمانه دوست ندارم

    انگار
    این روزگار چشم ندارد من و تو را
    یک روز
    خوشحال و بی ملال ببیند

    زیرا
    هر چیز و هر کسی را
    که دوستر بذاری
    حتی اگر که یک نخ سیگار
    یازهرمار باشد
    از تو دریغ می کند

    پس
    من با همه وجودم
    خود را زدم به مردن
    تا روزگار،دیگر
    کاری به من نداشته باشد
    این شعر تازه را هم
    ناگفته می گذارم...
    تا روزگار بو نبرد....

    گفتم که
    کاری به کار عشق ندارم!
    سلام سلام :w16:
    چطوررریایی هوم؟؟ خوفی؟ خوشی؟چیکارا میکنی؟؟؟:smile:
    ای بابا این چه حرفیه میزنی جبران چیه دیگه از این حرفا نزنیا همین که ما بیایم بهت تبریک بگیم خودش برا ما کلی افتخاره :redface:
    :biggrin::biggrin::biggrin:آها ببین ما ازون خونواده هاش نیستیم دیگه.
    بیرون رفتنم شما باید وقت قبلی بگیری.
    جدی دیگه آخه صب آدم پامیشه یهو قرارمیذاره؟
    آره نماز بخون...توبه کن! والا چه وضعیه؟؟!!:razz: سکته میدی آدمو!!

    غذا رزرو کن نمیریم از گشنگی...زرشک پلو با مرغه! غذا هم شده 590 تومن!! موندم این 90 تومنش چه حکمتی داره!!! 90 تومن پولِ زرشک نداشتشه!! به جان دوتا بِچَم اگه ما تونستیم پشت گوشمونو ببینیم، تو این غذا زرشک هم می بینیم!!!:D
    همچنان:eek:...

    غلطای اضافی می کنیا!!!!!!! بیام بزنم نصفت کنم چغندر قند؟؟؟؟!!!:mad:

    آره اتفاقاً یه چند تا دوست شیره ای هم دارم تو تپه های فرحزاد اسکان دارن....!!! :D

    نگیا دیگه...با تو که تعارف ندارم...می زنم نصفت می کنم!!!!
    هی وای برمن!!هی وای برمن!!باید به ندا بگم مواظبت باشه!اینجوری شدی الآن؟:w18:
    نزده اسم استاد رو!!

    اگه زده بود که می گفتم!!

    تازه کلاً فضای سایبر با من مشکل داره، نمی تونم وارد شم! رمز و همه چیمو دادم محیا ببینه بهم بگه!
    آره والا...خودمان کردیم که لعنت بر دشماننمان!!!!

    همین ساعته فکر کنم...موفق باشیم!! :D
    منم وقتایی که "درد" دارم همین حالِ تو رو دارم!

    "با لگد برم تو صورت..."!!

    اینم به پیغامت می خوره:

    " من، مثلِ تو می دانم که در جهانی اینگونه دردمند، بی دردیِ آنکس که می تواند گلیمِ خود را از دریای اندوه بیرون بکشد و سبکبارانه و شادمانه بر

    ساحل بنشیند، یک بی دردیِ ددمنشانه است...بی غیرتی ست و بی آبرویی و اسبابِ سر افکندگی انسان"

    ولی...پیغامِ پایین!!
    مهشید این استراتژیِ منه مقابل غم و تو می دونی که چقدر تاثیر داشته!!!:D

    "اندوه به عنوان یک مهاجمِ بدقصدِ سخت جان می آید نه یک شاعرِ تلطیف کننده ی روان، حق است که چنین مهاجمی را به رگبارِ خنده ببندی!!"

    (نادر ابراهیمی-نامه ی چهاردهم)

    الان صدای کیبورد مادرم رو بیدار می کنه وگرنه کلِّ نامه رو می نوشتم...واست میارمش بخون...درست میشه!:gol:
    ینی متاسفم برای بعضیا که...
    تا کم میارن میرن سراغ خاله زنک بازی!!

    و متاسف تر برای اون ها که....
    خاله زنکا رو قبول میکنن!

    همون بریم "قیصر" خودمون رو بخونیم و "بنان"مون رو گوش بدیم...
    حرف حساب زدن ب ما نیومده!
    آره تو این بیت آخر رو واسه خودت سانسور بنما!!!

    من تو کفِ بیت دو و سه ام!!

    شب تو هم خوش برادرم!!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا