راستش با پیرمرد پیرزنای فامیل رفته بودیم من تنها جونشون بودم دهنم اسفالت شد مخصوصا پدربزرگم هر روز ساعت 11 ظهر ره می افتاد پای پیاده بیاد تهران بنده خدا داره الزایمر می گیره من یه روز در میون یه با پیاده یه بار با ماشین تا یه جاهایی می رفتیم و بر می گشتیم....
به قل مامانم واسه خودش زیارتی بود.........
اره بدک نبود خودش یه کنکور بود 4 ساعت یه کله امتحان دادم.......
آواتار نو مبارک برای تولدت نو نوار شدی!!!!!!!
مشکی بودی!!!!!بور شدی؟؟؟؟؟؟
امضاتم که عوض شد به به ببین یه هفته نبودم این دوستای نا باب چه بلایی سرت آوردن چه خبر بود تو این کشور درآن دشت من که دوباره رفته بودم شمال از هیچی و هیچ جا خبر نداشتم....... همین هفته پیش رو می گم این بار رفته بودیم قائم شهر......جات خالی ولی اصلا خوش نگذشت........
سلام بر دختر خوب و نازم همین الان تازه از امتحان اومدم تولدت مبارک دخترکم........
قبلی نداشت اگه تهران بودی که واست یه مهمونی میگرفتم با djو ....... کیک 5 طبقه سفارش می دادم
دست محسن هم واقعا درد نکنه یه دوست بی نظیره.........