• استقلال خیلی خوش شانسه ... اون بازیو که خودمون دو دستی یه امتیازو بهشون دادیم ...
    همینه نمیتونه ضربه های آخرو خوب بزنه باعث شده هر چی موقعیت داریم با همکاری قاضی خراب کنن ... این که نشد .. رضایی هم 3 قدم میدوه و زمین میخوره .. همه موقعیتا رو بخاطر پنالتی گرفتن از دست میده
    اطلاعات ورزشی که نه ! اطلاعات پرسپولیسی .. چون عشقمه ..
    قاضی تو این چند تا بازی آخر ثابت کرده که ارزش نیمکت نشین کردن زاید و کریم رو نداره ..اگه قدر موقعیتا رو میدونست الان 2 بازی استقلال فولاد برنده بودیم ...و همچنین رضایی ...امیدورام دیگه بازی نده اینا رو ...
    باز میگه دادا :دی...من سمیه هستم ..
    بهش کم لطفی شد وگرنه حقش نیست نیمکت نشین باشه ..کریم امسالم میتونه آقای گل بشه هر سال دیر شروع میکنه به گل زدن .. فقط امیدوارم دیگه بازیش بدن از قاضی خیلی بهتره
    برادر نیستم داداش آواتارم برادرانه س و متعلق به برادر کریم انصاری فرده:D که میخوام بهش بگم اینروزا که حسودات ازت انتقاد میکنن ما پرسپولیسیا پشتتیم ...
    مرسی بابت درخواست دوستیت داداش ...
    اون که بله باید تو عمل نشون بدی دوست داتشتن رو....
    ولی همین که به زبون میاری واسه طرفت خیلی با ارزشه
    ازدواج نکن اما....
    اگه خدای نکگرده ازدواج کردی
    واسه خانومت ماشین ظرفشویی نخر.....
    ....
    .....
    از نعمت بغل کردنش موقع ظرف شستن محروم میشی:D
    اگر مردی توقع دارد که همسرش در زندگی یک فرشته باشد....
    اول باید برای او یک بهشت فراهم کند
    رسیدن هم مثل نرسیدن سخت است.
    رسیدن اداب دارد.
    وقتی رسیدی باید بمانی
    باید بسازی باید مدام یادت باشدکه چه قدر زجر کشیدی تا رسیدی
    که ارزویت بوده روزی برسی
    هر مردی باید حتی شده برای یک بار در طول عمرش ارام و بی صدا زنی را از پشت بغل کند....
    دستهایش را حلقه کند از پشت دور کمر آن زن پشت گردنش را غرق بوسه کند ......
    وای به حال مردی که با این ارزو درون سینه اش بمیرد.....
    مرسی ممنون مشغول کارای قبل عروسی یه عالمه کار دارم واسه فردا ....
    رفتی خرید؟ چی خریدی؟
    پسر بچه ای وارد بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست .پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد . پسر بچه پرسید :"یک بستنی میوه ای چند است؟"پیشخدمت پاسخ داد :"50 سنت ".پسر بچه دستش را در جیبش برد و شروع به شمردن کرد. بعد پرسید :"یک بستنی ساده چند است؟"

    در همین حال ،تعدادی از مشتریان در انتظار میز خالی بودند و پیشخدمت با اعصبانیت پاسخ داد :"35 سنت"

    پسر دوباره سکه هایش را شمرد و گفت "لطفا یک بستنی ساده"

    پیشخدمت بستنی را آورد و به دنبال کار خود رفت پسرک نیز پس از خوردن بستنی پول را به صندق پرداخت و رفت.وقتی پیشخدمت بازگشت از آنچه دید شوکه شد . آنجا در کنار ظرف خالی بستنی ، 2سکه 5سنتی و 5سکه 1سنتی گذاشته شده بود برای انعام پیشخدمت!!!!!!!!
    آورین پسر خوب....
    اره خبلی قشنگن مخصوصا اولیه ...
    ممنونم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا