خو ایشکال نیداره عزیزم
-
سلام گلکم..
این راه رو بلد نبودم، یه جایی رو تیک زدم، خودش نوشت درخواست دوستی
میگم باید مطالعه کنم بیشتر.
سیلام مجدد ژیگر
معلومه چیکار میکنی عسل مربا؟حذف کردی باز اد کردی؟ینی الان اد کنم؟
التماس دعا عزیزم
باوشه ایشکال نیداره بحذفون ژیگر
آره کلا مسئولینمون هیجانی کار میکنن:دی
آره بابابزرگم بامزه بید فقط یه کم بی مهلفته بهم سر نمیزنه
فدای تو
ایکشال نیداره عزیزم...پروف خودته اصن
زهلایی با اجازت من برم افطار و اینا، بعد می بینمت گلم
این پیرمرد همشهریم رو میزارم هنوز، از لیستم حذف بشه نمی تونم بهش پیام بدم دیگه
میخوان هیجان کار رو بالا ببرن :دی
منم فکر می کنم عید باشه فردا.
زهلایی این بابابزرگت چه بامزست
لهجش هم قشنگه
به خودت رفته فکر کنم
اون روز من تو پروفت سرک کشیدم دیدم
باشه گلم ..ینی میخوای دوستات رو حذف کنی؟
بابا معلوم نیست اینا چشونه...ماه خیلی نازک بود فک کنم باید عید باشه فردا
مرسی عسلم
فدای تو عزیزم، من اصرار نمی کنم زیاد باشگاه بیای (قبلا هم گفتم چرا) ، ولی بیا.
نمی دونم خودمم..
ولی میخوام یه کار دیگه هم کنم: تو که اینجا رو بلدی، دسترسی هم داری، با اجازت از لیست دوستای هم دربیایم ، ولی اینجا بیا هنوز تا بازه، دلم برات تنگ میشه خو
اتفاقا داشتم به مامانم می گفتم: حالا فردا اگه سحر پاشیم بعدش میگن عیده، پا نشیم میگن عید نیست و گشنه تا شب بمونیم
فردا یا پس فردا، منم تبریک میگم گلکـــــــــــــم
خو حالا بذار ببینم من تا ی ماه دیگه زنده ام اصن
نمیدونم والا...هر طور صلاحته
فدات...خو تو هم باهوشی خو
راستی بالاخره فردا عید هست یا نه؟به هر حال پیشاپیش تبریک میگم ژیگرم
خو پس من هم همون هرازگاهی میام خو، خوبه؟
اصلا میام یاهو، تو فکر بودم اینجا رو هم ببندم، حالا اگر گاهی کار واجب پیش اومد بیام...نظر تو چیه؟
راستش وجدان درد می گیرم بچه ها فکر می کنن نیستم، ولی هستم..
قفلون تو گل ناز خودمممم
نه، تو خو باهوش هم هستی
خو من میام هرازگاهی دیگه
فدامدات
قلفونت بلم..تابلو بود دیگه خو
نه خو...من شاید چون بیشتر میام میدونستم
خو بیام چیکار ؟
عمو پیرجو که دوستم نیست، دو تا دوستام نیان منم نمیام خو .
چون تو میگی باشه قبول
میگم تو باهوش بیدی
فکر کنم باید مطالعه م رو بیشتر کنم
ای بابا...چرا خو؟
آره بچم:دی....ها ..فرشته ایم با کمی تا قسمتی خباثت
نه...فک کنم تو مرخصی گرفتی کلک اره؟
قلفونت ببلّمممممممم...باهوشی از خودته
واقعا تازه فهمیدی؟
خو من از همون اولش میدونستماز وقتی ورژن باشگاه جدید شد این طوری بود دیگه...خیلی وقته!
سلاااااااام گل ناز خودمممممم
اون موقع که دیگه من آفلاین هم باشگاه نمیام هاا
اوخی؛ اون که همینطوری دلش تنگه :دی نه؛ ما فرشته بیدیم حواست نیست؟
ها، خو منظور منم یه چیزی تو همین مایه ها بود
یعنی تعطیل نبود امروز؟؟
فدای تو گلم که اینقد باهوشی
زهلایی یه چیزی رو من تازه کشفوندم: اینجا (نه صفحه پیشرفته ) هم میشه اسمایل گذاشت، تازه یه دکمه more داره که همه اسمایل ها رو داره همین جا
نمی دونستی مگه نه؟ تکراری که نبود کشفم؟
خودت می دونستی؟؟ تکراری بود؟؟
سیلااااااام عزیزم...
خو قرار شد هفته ای یه بارش کنم از اون به بعد
خو بچه م دلش تنگولیده برات خوچقد خبیثیم ما
خو آخه همین طوری بی آزمون منو رییس هیئت مدیره میکننآزمونو برای بقیه گذاشتن به منم گفتن شرکت کن بقیه شاکی نشن
اوهوم
خو لابد اونجا تعطیل بوده!اینجا تعطیل نبود
اشکال نیداره ژیگرم...حدس زدم گیر مامورین افتادی
یه ماه دیگه هم نباید بری
نه، آی دی مو نداره، منم آی دی شو ندارم :دی سربهش بزنم که بی مزه میشه، همینطوری بامزه تره :دی دقیقاً
ببین آزمون رو برا تو تنها گذاشتن ولی بقیه هم شرکت کنن که شک نکنن برا تو بوده
مرسی، مرسی؛ اصلا ما مادر آشپزی و کلا خانودشیم
سرکاری کجا بود عزیزم،تعطیل بود دیگه:دی
سیستم خونه مشکل پیدا کرده، از دیروز ظهر با یکی از بچه ها درگیر درست کردنش بودم، دیشب هم دیگه کارهای پایانی ش بود، دلم نمیومد نیمه بزارمش.
واقعا یادش بخیر
راستی ببخشید گلکم من همینطوری رفتم، ماموران مخفی پلیس نت تو خونموندی) توصیه کردن یکی دو ساعت تا سحر بخوابم
خوبه بهش گفتم یه ماه دیگه میرماآی دی تو رو نداره امیر؟گناه داره بچه یه سر بهش بزن خواصن خوراک کل کله این بشر
نه دیگه آزمونو برای بقیه گذاشتن از منم خواهش کردن شرکت کنم:دییییییییییی
آورین آوریناصن آشپزی تو خون ماست
بابا فردا شنبه س نه عیده نه بین التعطیلین نه هیچی...نکنه من قاط زدم یا تو سر کارم گذاشتی بلا؟
اره یادش بخیرررررررر....اون موقع مثلا من داشتم پروژه ی پایان نامه مو کار میکردم خیر سرمچه خاطرات خوبی بودا
سلاااااااااااام بر زهلایی عسل خودممممممممممم
خدا رو شکر که خوبی گل من، قفلون تو؛ خوبم منم عزیزمم
اکشال نداره، فدای سرت.
ها...خوب بید...امیر منو ترسوند چقد دلم برا کل کل باهاش تنگ شده...شب تولد سهراب کلی تو پ.خ سربه سرش گذاشتم
فدای تو، اصلا من که می دونم آزمونو برا تو گذاشتن گلکم ، انشااله زودی شاغل می شی
ها، آشپز هم گشتم البته از راهنمایی دبیرستان کیک و بیسکویت و اینا رو درست می کردم، ولی غذا نه...خدا خیربده سازمان سنجش رو، که ما رو انداختن یه جای خوابگاهی 
ها، نه کار ندارم، مگه فردا تعطیل نیست؟ :دی
یادش بخیر پارسال ماه رمضون تا سحر باشگاه بودم، خودم و خودت
سلاااااام بر عزیز دلم
خوبم تو خوبی خانمی؟
اون موقع باید میرفتم نرسیدم جواب بدم
امیرو ولش کن...فعلا هستم تا ببینم چی میشه
آره آزمونو باز انداختن عقب 17 شهریورمیدونن من حال خوندن ندارم هی میندازن عقب:دی
به به...باریکلا به شما...پس آشپزم شدی مهندسمنم اشپزی رو خیلی دومس دالم
راستی چی شده تا این وقت شب بیداری عزیزم؟
تو مگه کار نداری؟
منور فرمودی خانوم ، می گفتین یه گله گوسفند و اینا قربونی می کردیم :دی
سلام گلم
خوبی؟
زهلایی بهت گفتم؟؟ که آشپزی می کنم...از 5-6 ماه پیش...
دیشب دلمه برگ مو درستوندم...اونقد خوشمزه شد نگووووووووو
(تازشم مهمون هم داشتیم، اونام دومس داشتن)
تازه فهمیدم آشپزی چه مزه ای میده ... و همین جا اعلام می کنم از کامپیوتر هم شیرین تره
اینم یه عسک (این کار من نیست، دفعه بعد عسک هم میگرم )
زهلایی؟؟ این امیر کوشمولو چی میگه دخمل بد؟
مگه باهم نحرفیدیم ما؟؟
راستی آزمونت چی شد؟ اینجا که شنیدم مدام داره عقب میفته، اونجا هم؟
درس می خونی عزیزم؟ چیزی نمونده هااا.
(برای بار 88 ام ویرایش می کنم، اخه یادم رفت : )سلااااااام عسلی
سلام گلکممممم
فدای تو...انشااله همیشه خوب خوب باشی
من برا همه دوستای خوبم مث زهلایی عسلم دعا می کنم، شمام منو دعا کن
سلام عزیزم
نه بابا...همه شون مثل همن
ممنون...یه کم خوب نبودم ولی الان بهترم...تابستونم بد نیس...زیاد با ایام دیگه فرقی نداره برام!
برای تو هم قبول باشه نازنینم
منم تو این شبا دعا کن گلم...یادت نره ها
سلام گلکمممم
زنده باشی عسلمم
ها...امیدوار شدم به خودم...اخه فکر می کردم فقط مامان من همه چیو پای این لپ تاپ می زاره
خوبی عسل مربا؟ خوش می گذره تابستون ؟
نماز روزه هات قبول
سیلام عسل مربا
باوشه
خسته نباشی ژِیگر
آخ گفتیاااااااااااینی چپ میره راست میاد این مامی من میگه پیر شدی از بس نشستی پای این...معتاد...بیچارهکلا دلم درد بگیره میگه به خاطر همینه...پام درد بگیره میگه برای همینه...اصن شده باعث و بانی همه ی دردهای من این لپ تاپ بدبخت
سلام گلم...مرسی عشخ من
فدای تو
آخی...ناراحت شدم..آفرین، حالا شما دعا کن
معمولا آماده می کنم از شب قبل، ولی بیشتر کیف و اینا رو،
ولی لباس هام عادت دارم چند روز یک بار همه رو چک می کنم و مرتب می کنم، که دیگه یه مدت خیالم راحت باشه...
اصلا تمرکز نداشتم دیروز...همش فکر می کردم حواس همه به منه که چرا لباسش اتو نیست
عوضش دیشب کلی لباس شستم، الان هم لباسهای امروز رو شستم، فردا هم همه (قبلی ها و دیشبی ها و امروزی ها :دی) رو اتو می کشــــــــم
مامان من؟ نه...نزاشتم بفهمه...یعنی چیزی به روی مبارک نیاوردم
من یکم لاغر میشم مامانم میزاره پای لپ تاپ (نمی دونم ربطش چیه
!)...چه برسه لباسهام که آماده نباشه ...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...