fatemeh_ch
پسندها
153

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خودش که خوبه اما نقشش
    بچه مردمو دزدیه چه مامان مامانیم بهش میگه ، دوس دارم بگیرن بندازنش زندان به خاطر بچه دزدی که حداقلش 6 ساله تا دلم خنک شه
    اون شوهرشو که 12-13 سال باس بندازن چون هم دزدیده ، هم سابقه داره ، هم اینقد خنگه
    اه اه اه اه
    فیلم شبکه 3 که 1 شیلنگ آب از قسمت 10 انداختن توش به خاطر اینکه تا آخر ماه رمضون کش پیدا کنه ، هی زیادش می کنن
    نقش این دختره هم که حالو به هم میزنه ایییییییییییییییییییییییییییییییییییی
    آخه تا شروع کرد دیدم عین پارسال پیرارسال بودذ ، مو نمیزد ، یه دفعه دست خودمم نبود می خواستم بگم که تکراریه این حرفا رو زدی ، یه آن جلوی خودمو گرفتم
    به خودش زحمت نداده بو.د که یکم بره بیشتر چیزمیز یاد بگیره
    دیشب فقط به خاطر مسابقات و اینکه تا آخر ببینمشون دیر شده رفتم اینجا واگرنه منم با خانواده میرفتم کرج
    تمام نمازای 3 روزو خوندن ، واقعا شورشو در آورده بودن ، ما دیگه حوصله مون سر رفته بود اه اه اه
    دیشب سر بزنگا اومد پایین
    این رفیقم که بغلم بود مدام تیکه می نداخت بهش اما دیگه خون من جوش اومده بود و می خواستم منم بهش یه چیزی بگم ، آخه فاصله مون 10 مترم نمیشد باهاش
    آهان ، من گفتم چجوری اومدی تو سایت ، آخه تو محل کارت که اینترنت نداری
    باشه منم آخر شب میرم احیا...
    سلام علیکم تازه می خواستم برات پیام بذارم چون تازه اومدم
    مگه قرار نبود تا 8.5 باشی
    از کی تو سایتی
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/394274-پاسداشت-هنرمند-بزرگی-که-سادگی-را-زندگی-کرد
    خدا نکنه

    من خودم میام درت میارم با این که نامحرمی اما انوجا همه چیرو میذارم کنار میام در میارم

    چون میخوای فامیلمون شی:دی
    وا حسودیت شد

    داداشمه اینقد دوسش ندارم که خدا میدونه

    حاظرم قسم بخورم الن دیگه باشگاه فقط برا اون و دو سه تای دیگه میام
    به کسی نگو ولی راه اصلی رو بسته بودن مجبور بودیم از این راه اون راه بریم ، خیر سرشون عملیات عمرانی انجام می دادن ، یه جاده اول درس نکرده بودن ، منم برگشتنی گفتم زودتر برسم میندازم تو این بیابونا دیدم یه کامیون رفت تو یه فرعی منم انداختم پشتش ، یه 20 دقیقه ای چرخ خوردم ولی کلی کیف کردم ، میدونی که تو هر شرایطی نهایت استفاده رو می کنم
    از یه بابایی سر زمینش داش کار می کرد پرسیدم راه در رو اینجا کجاس بنده خدا خوف کرده بود :biggrin:
    ترسناکه
    نه بابا

    یک حالی میده یه بار امتحان کن

    من که میرم سر قبر عموم اگه ظهر باشه

    میرم یه قبر پیدا میکنم توش دراز میکشم تا غروب شه

    اما دمش گرم توش انگار کولر روشنه

    چه حالی میکنن مرده ها
    این وظیفته بو میده

    نامردا بادا بدا میخواین کنیین منو نمیگین

    صب کن بیام تهران حال جفتون میگیرم
    هنوز موقعیتش پیش نیومده ولی خو الان که میشه کارای خفنی کرد
    دیرو بهت گفتم زدم تو بیابون
    یه نیم ساعتی چرخ می خوردم
    کل بیابونو خاک برداشته بود ازبس تند میرفتم ، آخرش اومدم بافتم تو جاده اصلی یه دفعه دیدم ورودی بیابونو به جاده اصلی جلوش تمام جدول روبازه ، میرفتم توش ماشین چپ می کرد ، خوبه حواسم بود
    منم میام چه دعوتم کنی چه نکنی دعوتم

    راستی شوخی میکنم ناراحت نشی میدونم مراقب داداشمی اذیتت میکنم وگرنه چنیین جسارتی نمیکنم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا