mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • امشب از آسمان دیده ی تو٬ روی شعرم ستاره می بارد

    در زمستان دشت کاغذها٬ پنجه هایم جرقه می کارد



    شعر دیوانه ی تب آلودم٬ شرمگین از شیار خواهش ها

    پیکرش را دوباره می سوزد٬ عطش جاودان آتش ها



    آری آغاز دوست داشتن است٬ گرچه پایان راه ناپیداست

    من به پایان دگر نیندیشم٬ که همین دوست داشتن زیباست




    از سیاهی چرا هراسیدن٬ شب پر از قطره های الماس است

    آنچه از شب به جای می ماند٬ عطر سکر آور گل یاس است


    آه بگذار گم شوم در تو٬ کس نیابد دگر نشانه ی من

    روح سوزان و آه مرطوبت٬ بوزد بر تن ترانه ی من



    آه بگذار زین دریچه ی باز٬ خفته بر بال گرم رویاها

    همره روزها سفر گیرم٬ بگریزم ز مرز دنیاها


    دانی از زندگی چه می خواهم٬ من تو باشم .. تو .. پای تا سر تو

    زندگی گر هزار باره بود٬ بار دیگر تو .. بار دیگر تو


    آنچه در من نهفته دریایی ست٬ کی توان نهفتنم باشد

    با تو زین سهمگین توفان٬ کاش یارای گفتنم باشد


    بس که لبریزم از تو می خواهم بروم در میان صحراها

    سر بسایم به سنگ کوهستان تن بکوبم به موج دریاها
    دنبال تو می گردم

    دنبال زلالی چشم هات

    بی پایانی آسمان

    مهربانی دست هات

    ...

    نوازش گندمزار

    و همین چیزهای بی پایان.

    نمی دانستم دلتنگیت

    قلبم را مچاله می کند

    نمی دانستم وگرنه

    از راه دیگری

    جلو راهت سبز می شدم

    تمهیدی، تولد دوباره ای، فکری

    تا دوباره

    در شمایلی دیگر

    عاشقت شوم.

    گفته بودم دوستت دارم؟

    لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست ...

    تا بدانی نبودنت آزارم می دهد ...

    لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست

    که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد ٬

    لمس کن لحظه هایم را ...


    لمس کن این با تو نبودن ها را ٬

    لمس کن ...


    باور کن!

    هیچ ستاره ای قبل از آسمان متولد نشده

    نخ بادبادک نگاهت را پایین بیاور ...

    به من نگاه کن

    من اندازه ی همین آسمان برهنه

    دوستت دارم...

    و....

    و ....

    شايد كمي بيشتر از آن

    به زمين بنگر

    آسمان مكان فرداهاست

    اكنون به زمين بنگر اي آسمانيه من
    قلم شکست...

    از بس مشق کردم نگاهت را...

    اشکم در آمد...

    از بس خیره شدم به باد...

    این جا هیچ کس نمیداند که من

    در پی صدایی آواره شدم،

    فقط صدایت مانده در خاطرم... من صدایت را مشق می کنم...



    شبی که رفتی و شد بی تو در به در چشمم

    هزار کوچه تمنا نشست در چشمم

    تو در نگاه افق گم شدی و فهمیدم

    نمی رسد به تماشای تو دگر چشمم

    نمی شود به تو احساس خشک و خالی داشت

    سرود نام تو را با صدای تر چشمم

    به یاد گوشه ی چشمت پرید و پرپر زد

    به گوشه ی قفس ٫ ای گوشه ی جگر چشمم

    و سیب سرخ دلت فسمت رقیبان شد

    نچید میوه از این اشک بی ثمر چشمم

    بیا و بر لب چشمان خویش مستم کن

    که ساغری به سلامت کشد به سر چشمم

    خبر از آمدنت آمد و ترانه شدم

    خدا کند نزند باز بدنظر چشمم

    چرا به ناله ببندم غزل غزل خود را

    منی که بالب فریاد چشم در چشمم




    امروز هم مث روزهای دیگه گذشت....

    و تو باز در خیـــال من راه میروی

    نگرانتم ....

    پاهـــــــایت درد نـــــگرفت؟؟


    هرجا تو باشی دل من همون جاست


    حتی اگه فاصلمون یه دنیاست..




    دلم تنگ است

    برای آن یادهای آرام

    خیال های سفید

    روشنی های لطیف

    و تو....

    که تنها تو

    ماندنی هستی در یادم


    یاد تو

    بهانه هایم را تازه می کند....

    تک تک ستاره ها می دانند

    کلمات ، برای وصف تو

    تمامی ندارد


    خواب گرد رویاهایم شدی

    مثل کودکی هایم، و من تمام شب به دنبالت میگردم

    درون همه ی خوابهایم

    بگذار لااقل یک شب آرام بخوابم

    و فکر کنم که هرگز تو را ندیده ام

    و صبح که بیدار میشوم فکر کنم

    امروز چه چیزی را گم کرده ام؟!!


    سلام خوبید
    براتون یه پیغام گذاشتم خوشحال میشم که بخونید
    به چشمهایت که نگاه میکنم

    آغازی میشوی برای انتهای

    تمام رویاهایم...چشمهایت را نبند

    اتنهای رویاهایم

    تو هستی.


    امشب تورا حس می کنم در سرزمین بادها، محو نگاهت می شوم تو کیستی ای آشنا

    ای آشنا،

    امشب چرا شعرم غریبی می کند، با هر که غیر از یاد تو نا آشنایی می کند،

    در عصر بی اصل و نصب مبهوت افکار تو ام ،باور کن ای آبی ترین بهر تو من جان میدهم


    درخلوت زردم تو را با عشق سودا می کنم ،تصویر خوبیها تویی حیران منم،حیران منم

    تقدیر را در گوشه ای از زندگی باختم با یاد چشمان تو....


    همین طور که می روی


    به صورت مسئله ای فکر کن

    که با رفتنت پاک می شود

    مسئله ای که ...

    بی شباهت به من نیست !!!


    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/393752-رودخانه-ی-رنگین-کمانی-(تکه-ای-از-بهشت!!!)-لذت-ببرید
    سلام دوست خوبم
    شروع جزء بیست و هفتم

    ****<< جلسه هفتگی قرائت قرآن باشگاه مهندسان ایران >>****

    در صورتی که نیتی دارید می تونید به fereshte.m یا mahsa66 اطلاع بدید.
    در پناه حق
    التماس دعا:gol:


    .
    .
    .
    .
    .

    خواندن حدیث شریف کساء... (به نیت توقف نسل کشی مسلمانان میانمار)
    آمدنت دوستانه بود

    ماندنت عاشقانه بود

    همه حضورت عطر عشق داشت

    همچنان که دارد

    عاشقانه شروع کردم گامهایم را

    هنگامی که پنداشتم به سوی کسی می روم که تاآخــــر خط ایستاده است

    تا ابدیت....!


    آب و هوای دلم آنقدر بارانی است



    که رخت های دلتنگیم را



    فرصتی برای خشک شدن نیست....



    تو کجای دنیایی و من کجای دنیا



    " هنوز مانده ام من به دنبال سرنوشتم یا سرنوشت به دنبال من.... "



    راستی کجا به دنبال تو بگردم ؟

    وقتی نگاهت در وسعت سادگی قلبم جاریست

    سکوت واژه ها لبریز تمناست

    و تنها تبسم معصومانه یک نگاه

    در ازدحام سرد دیروزهای رفته

    تمام صمیمیت فردا را به انتظار نشسته است


    دست من نیست گر از باغِ دلت

    ، خوشه ی عشق تو را میچینم

    یا اگر زود به زود خواب چشمان

    ِ تو را میبینم

    من صبورم اما

    بی دلیل از همه ی فاصله ها

    می ترسم

    بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب

    و چراغی که تو را از شب متروک دلم

    دور کند

    من صبورم اما..

    دل تنگی ِ من صبر چه میداند چیست؟...!


    شرار چشمهای تو

    شهر از تو خالیست

    اما من از تو پرم

    آنقدر پر که احساس میکنم

    هر آن قلبم از این همه عشق متلاشی خواهد شد

    ....

    شهر از تو خالیست

    اما من از تو پرم

    و با هر نفسم

    یاد تو را در فضا می پراکنم

    و با هر نگاهم

    چشمهای تو را در آسمان می کارم

    و آن زمان

    آسمان شهر

    از شرار چشمهای تو

    غرق نور خواهد شد!


  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا