mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • باغبانا زخزان بی خبرت می بینم ....
    آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد...

    پنجره ی عشق و امید را...

    توکل کن...

    به خدایی که همیشه هست...

    ببخش...

    کسانی که تو را رنجیده خاطر کرده اند...

    بخند...

    به همه زیبایی ها و زشتی های دنیا...

    و ببین...

    آرامشی را که از آن تو می شود!!!

    زود برگرد

    من همین جا می مانم

    می نویسم

    اما نمی خوانم

    برگرد

    که بی تو نوشته هایم معنی ندارد

    برگرد

    که بی نو چشمانم نوری ندارد

    نمی خوانم

    تا تو برگردی

    پس برگرد


    دلتنگی ام را از تو پنهان میکنم برگرد

    هرجور باشد چهره خندان میکنم برگرد

    با اینکه از این گریه های غم گریزی نیست

    بعد از تو آن را زیر باران میکنم برگرد

    بوی نوازش های دستان تورا دارد

    گیسوی خود را تا پریشان میکنم برگرد

    آرام می گیرد در آغوشم به جای تو

    بغض غریبی را که مهمان میکنم برگرد

    قصدت اگر خاموشی این جسم بی جان است

    کار تورا این بار آسان میکنم برگرد...


    تو اینجا نیستی و... مـــــــــــــــــــــــن



    تنهای تنها بــا سکوتــی تلـــخ درگیرم



    ومــی دانم اگر دیگــــر نیایــــــــــــــی



    در غــروبــــی ســــرد وغمــــبــــــــــار



    ...



    پـــــــــــراز تردیــــــد می میـــــــــ ــرم
    یک روح پراز بهانه دارم ... برگرد!




    یک عالمه عاشقــانه دارم ... برگرد!




    با اینکه دلیل رفتنت " مــــــن " بودم




    یک خواهــش کودکــانه دارم برگرد!!!


    سلام خوبی یه پیغام گذاشتم خوشحال میشم که بخونی ممنونم
    دهانت را می بویند

    مبادا که گفته باشی دوستت می دارم

    دلت را می بویند

    روزگار غریبی ست نازنین

    و عشق را

    کنار تیرک راه بند

    تازیانه می زنند

    «عشق» را در پستوی خانه نهان باید کرد

    در این بن بست کج و پیچ سرما

    آتش را

    به سوخت بار سرود و شعر

    فروزان می دارند

    به «اندیشیدنم خطر مکن

    روزگار غریبی ست نازنین

    آنکه بر در می کوبد شباهنگام

    به کشتن چراغ آمده است

    «نورم را در پستوی خانه نهان باید کرد

    آنک قصابان اند بر گذرگاهها مستقر

    با کنده و ساتوری خون آلود

    روزگار غریبی ست نازنین

    و تبسم را برلب ها جراحی می کنند

    و ترانه را بر دهان

    «شوق» را در پستوی خانه نهان باید کرد


    کباب قناری

    بر آتش سوسن و یاس

    روزگار غریبی ست نازنین

    ابلیس پیروز مست

    سور عزای ما را بر سفره نشسته است

    «خدا» را در پستوی خانه نهان باید کرد


    احمد شاملو

    سلام دوستان عزیز
    حلول ماه مبارک رمضان بر همتون مبارک باشه روزه نمازاتون قبول
    :gol:صورت و معنی آیه 4 سوره بقره به همراه تفسیر نور ونمونه ایه آیه:gol:
    لب دریای خیال ،

    آرزوهای محال من تو را می بینم

    آه...محوی در مه !

    به چه می اندیشی؟

    به سکوتی مبهم یا بدین فاصله ها؟

    من و تو فاصله را می شکنیم

    من و تو عاشق بودن هستیم

    من و تو می خوانیم

    نه به چنگ نه به تار نه به آوای بهار

    که به درد که به رنج که به هر آنچه کشیدیم از این دوری یار
    فرقـے نمـے کند !!

    بگویم و بدانـے ...!

    یا ...

    نگویم و بدانـے..!

    فاصله دورت نمی کند ...!!!

    در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...!

    جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد.:

    دلــــــــــــــم.....!!!




    با هرچه عشق

    نام تو را می توان نوشت

    با هر چه رود

    راه تو را می توان سرود

    بیم از حصار نیست

    که هر قفل کهنه را

    با دست های روشن تو

    می توان گشود

    هاله ای از جنس احساسی و روحت همچو آب

    خــــــــانه ات در خلوت دل راه آن دور از ســــراب

    لایقـــــــــی بر نام نســـــلت ، آریایــــی بوده ای

    تا ابد بر این ســــعادت همچو خورشـــیدی بتاب


    بناگاه ترا می نامم

    و با تو سخن می گویم

    و به دست های خود می نگرم

    که پر از تو است

    و در سر تا پای خود

    تن تو را حس می کنم

    نام تو در سرم می پیچد

    که رساتر از های و هوی دنیاست

    ولی تو را به فراموشی می سپارم

    چون باغبانی که

    گل ها را به سکوت باغ می سپارد

    زیرا باز بسوی تو خواهم آمد

    زیرا بناگاه ترا خواهم نامید

    و با تو سخن خواهم گفت


    برایم هنوز پنجره می گشایی

    رو به باغ

    رو به افق

    و رو به دریا ...

    تا کنون چشمهایت در آیینه چشم هایم ننشسته اند

    و تو نمی دانی که یک روزن به چشمهایت

    مرا از هزار پنجره به دنیا خوشتر است.


    بی تو هیچ نمی خواهم

    نه آسمان ، نه زمین

    نه باران ، نه خیس شدن

    نه تازگی ، نه طراوت

    گرمای دستانت را به من بده

    همه چیز را از من بگیر

    عکس تـو را


    به سقف آسمان سنجاق میکنم


    حال که این روزها


    از فرط دلتنــــگی


    چشمانم مدام رو به آسمان است


    بگذار تو در قاب چشمانم باشی...


    سلام یه سوال داشتم اگه اینجا دنبال کسی بگردی چطوری میشه پیداش کرد؟
    اسمش را میگذاریم...دوست مجازی ...

    اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته...

    خصوصیاتش را که نمیتواند مخفی کند...

    وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را مینویسد ...

    وقت میگذارد برایم...

    وقت میگذارم برایش...

    نگرانش میشوم...

    دلتنگش میشوم...

    وقتی در صحبت هایم...به عنوانِ دوست یاد میشود مطمئن میشوم که حقیقیست...

    هرچند کنار هم نباشیم...

    هرچند صدای هم را هم نشنیده باشیم...

    من برایش سلامتی و شادی آرزو دارم هرکجا که باشد...... ..... .


    بعضی وقتا سکوت میکنی

    چون اینقدر رنجیدی که نمی خوای حرفی بزنی ...

    بعضی وقتا سکوت میکنی

    چون واقعآ حرفی واسه گفتن نداری ...

    گاه سکوت یه اعتراضه ،

    گاهی هم انتظار ...

    اما بیشتر وقتا سکوت واسه اینه که

    هیچ کلمه ای نمی تونه غمی رو که توو وجودت داری ، توصیف کنه ...

    گریه آخرین چیزی ست که باقی می ماند
    و بغض
    بکی مانده به آخری ست
    تمام دلخوشی های پیش از این دو
    یکی
    یکی
    می شکنند
    مثل شیشه هایی
    که من ِ دیوانه
    بدجوری هوس کرده ام
    یکی
    یکی
    بریزمشان پایین
    و بنشینم بعد
    یک دل ِ سیر
    به دلخوشی های پیش از این
    از لا به لای اشکِ شور
    از لا به لای دل ِ شور
    بخندم

    سلام دوست خوبم
    شروع جزء هفدهم

    ****<< جلسه هفتگی قرائت قرآن باشگاه مهندسان ایران >>****

    التماس دعا:gol:

    برایم

    اول شما بودی

    بعد شدی تو

    کم کم

    داری

    من می شوی

    و منتظرم تا

    ما شویم!


    فقط

    خواهش می کنم...

    او نشو!

    دنـــبال کســی نیستَــــم

    که وقتــــی میگـــم میخـــوام بـــرم

    بــــگه نـــــرو

    کسی رو میـــخـــوام که وقــتی گـــــفتم

    میـــــرم

    بــــگه صـــبر کن مـــنـــم باهات بیــــام

    تــنـــها نــــــرو

    ای خدای گنجشک های مهربان!

    ای خدای شبنم های پاک

    ای پروردگار ..روز را با نام زیبای تو اغاز میکنم که نام تو بهترین اغاز است


    تو مهربانتر از انی که می پندارم

    با تو شب یک نقطه ریز تاریک در دفترهستی است


    سلام

    وقتی آرامش درونی داشته باشی و واقعا درباره خودت مثبت بیندیشی، غیر ممکن است که دیگری بتواند چیزی را به تو تحمیل کند یا فریبت دهد.

    چهره ی خود را به سوی خورشید بگردان، آن گاه تمام سایه ها پشت سر تو خواهند افتاد.

  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا