mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • این روزها "بــی" در دنیای من غوغا میکند!
    بــیکس ، بــیمار ، بــیزار ، بــیچاره بــیتاب ، بــیدار ، بــییار ،
    بــیدل ، بـیریخت،بــیصدا ، بــیجان ، بــینوا

    بــیحس ، بــیعقل ، بــیخبر ، بـینشان ، بــیبال ، بــیوفا ، بــیکلام
    ،بــیجواب ، بــیشمار ، بــینفس ، بــیهوا ، بــیخود،بــیداد ، بــیروح
    ، بــیهدف ، بــیراه ، بــیهمزبان
    بــیتو بــیتو بــیتو......
    راســــــتی،

    دروغ گـــــفتن را نیــــــــز، خـــــــــوب یاد گـــرفتــه ام...!

    "حــــال مـــن خـــــــوب اســت" ... خــــــوبِ خــــوب
    می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .

    عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد

    بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ...

    بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند .

    تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند.

    تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود

    و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...!

    *مي داني ... !؟ به رويت نياوردم ... ! *

    * از همان زماني كه جاي " تو " به " من " گفتي : " شما " *

    *فهميدم *

    *پاي " او " در ميان است ...*

    از ليوان‌ها

    به ليوان ِ شكسته فكر مي‌كني

    از آدم‌ها

    به كسي كه به دست نياورده‌اي

    به كسي كه از دست داده‌اي

    هميشه

    چيزي كه نيست

    بهتر است
    من فقط ستاره تو بودم


    میدانم بارفتنم اسوده ای

    پس میروم

    خوشبختیت ارزوی من است

    ستاره ات به اسمانش برمیگردد

    هرگاه که با ستاره ات سخن داشتی

    کافیست به اسمان نگاه کنی

    و ستاره ات را صدا کنی

    ستاره ات همیشه کنار توست
    "عاشق" که میشوی ،

    همه چیز "بی علت" می شود ....

    و تمام دنیا "علـت" میشود ،

    تا "عـشق" را از تو بگیرد

    آدمی نمی افتد،
    اگر بیافتد
    از همان سمتی می افتد
    که تکیه کرده است ..

    روزه فقط تشنگی و گرسنگی نیست .
    روزه یعنی خودت افسار خودتو دستت بگیری . پات قدمی برنداره که به ضرر دوست و رفیق و فک و فامیل و اطرافت باشه . شهوتت نشه همه چیز وجودت . دستت باعث کاری نشه که یکی جیگرش اتیش بگیره .. چشمت هرزه نشه مثه تلسکوپ این ور اون ور بچرخه ..زبونت به دروغ نچرخه باعث و بانی هزار کار دیگه بشه ...گوشت مهمون حرفای صدمن یه غاز نشه که نه فایده ای به حالت داره نه دردی رو ازت دوا می کنه تازه می شه سوهان روحت .
    مهمتر اینکه فکرت هرزه نشه . هزار کثافت کاری رو دلیل نشه .
    این شاید بشه گفت روزه .
    وگرنه اون خدا که من شناختم نیازی به زجردادن ماها نداره.
    گفته یازده ماه ول چرخیدی باشه قبول . این یه ماه رو بیا یه بهونه دستم بده گناهاتو ببخشم . بیا گفتار نیک پندار نیک رفتار نیک انجام بده لامصب که ارزشت بیشتر این چیزاس که خودتو داری گول می زنی باهش..
    آسمان .. عجب دلی داری ..

    گاه همچون دلِ من .. آرامی ..

    گاه همچون دلِ من .. بیتابی ..

    گاه می غرد در دلِ تو .. ابری ..

    گاه لبریز از قطره هایِ بارانی ..

    و گنجشکان .. این گنجشککانِ عاشق ...

    چه قیل و قالی در دلت به پا کردَند ...

    ( آسمان ) کنارِ دلت نشسته ام کنون ..

    کنارِ پنجره یِ بازی .. رو به هوایِ قشنگِ تو ..

    گنجشکانت می خوانند در گوشم ..سروده هایِ عشقِ تو ..

    و زندگی در تکاپویِ همیشگیست ....

    و من .. در اوجِ آرامشِ دلم هستم ..


    صبر کن زندگی ... آهسته تر برو ...
    من به دنبالت روانه ام ..

    آهسته .. بی شتاب ..

    در پِیِ .. آرامشی .. جاودانه ام ..

    آهسته تر برو .. در شتاب پایِ دلم بَسی خسته می شود

    بگذار گاهی .. با بالِ خیالِ دلم .. به سویت رهسپار شوم

    تا ببارم .. همه یِ هستیِ خود

    همه یِ شور .. یا که مستیِ خود

    و سبک کنم .. اَبرَکِ دلِ تا همیشه عاشقم

    سبک که شد .. باز هم به دنبالت روانه میشوم

    اما یک امروز را .. کمی آهسته تر برو .. امروز دلم .. تنبلی می خواهد

    امروز از این همه شتابِ تو .. خسته می شود دلم

    یک امروز را .. ای زندگی .. کمی آهسته تر برو

    بگذار کمی کودکی کند دلم ..

    بگذار کمی نا غافلی کند دلم ..

    یک امروز بگذار .. تنبلی کند دلم ..

    یک امروز بگذار .. خستگی در کند دلم ..

    دوباره به سویت روان خواهم شد ..
    می خواهم برگردم به روزهای کودکی ...
    آن زمان ها که
    پدر تنها قهرمان بود ...
    عشــق ، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد ...
    بالاترین نــقطه ى زمین ، شــانه های پـدر بــود ...
    بدتـرین دشمنانم ، خواهر و برادر خودم بودند ...
    تنــها دردم ، زانو های زخمـی ام بودند ...
    تنـها چیزی که میشکست ، اسباب بـازی هایم بـود ...
    و معنای خداحافظی تا فردا بود.....!!
    خداحافظ دوست گلم... ممنون ازشعر زيباتون
    عاشقم به نسیم ..

    به چمن .. به سبزه و گل ..

    به نوایِ دلپذیرِ پرنده و بلبل ...

    عاشقم به سکوتِ نیم روزی ...

    به دلی که دل به دلش تا همیشه می دوزی ...

    عاشقم به ترنمِ دلگشایِ برکه و رود ..

    عاشقم به هر چه شعر عاشقانه .. یا که سرود ..

    دلم را می سپارم به بهارِ رنگارنگ ..

    تا نگیرد دلم .. تا نگردد تَنگ ..



    شاید این دفعه بیایی و زمین تر باشد

    حال این مزرعه ی سوخته بهتر باشد

    شاید این بار که از شهر می آیی در ده

    خاک آبستن یک حاصل دیگر باشد

    مردم از بس که برای تو نوشتم برگرد

    فقط ای کاش که این دفعه ی آخر باشد

    شاید این بار خدا خواست وَ تا برگشتی

    صبح با چادر گلدار دم در باشد

    مردم از بس که خبر های بد آورد کلاغ

    بزند پشت در این بار کبوتر باشد!

    نگین
    می‌شود، سبز بود با یك برگ




    می‌شود، شد بهار با یك گل




    از دل یك شكوفه شادی كرد




    دل به سودای یك شقایق داد



    دنبال كسي باش كه توبهار كه زنگ ميزني ميگي مياي بريم زير اين رگبار وهواي خوش قدم بزنيم

    درجواب فقط بگه نيم ساعت ديگه كجاباشم؟

    توي تابستون كه زنگ ميزني بدون هيچ دليلي ميگي مياي بريم خيابون وليعصر از ونك تاهرجا شد

    قدم بزنيم در جواب فقط بگه ناهار اونجا كه من ميگم/

    توي پاييز كه زنگ ميزني بدون هيچ دليل بگي مياي صداي ناله ي برگاي سعادت ابادرو دربياريم

    خش خش صدا بدن درجواب فقط بگه دوربينتم بيار/

    توي زمستون زنگ بزني بدون هيچ دليلي بگي چناراي وليعصر منتظرن

    بايه عالمه برف بعد با ترديد بپرسي مياي كه؟

    در جواب بدون مكث بگه يه جفت دستكش ميارم فقط يه لنگه من يه لنگه تو سراينكه دستاي گره

    شد مون توي جيب كي باشه بعد تصميم ميگيريم..


    وقتی گریه میکنی ؛ همه میگن ولش کن ، بزار راحت باشه ....

    اما وقتی میخندی ؛ همه میان میگن چی شده !؟ بگو ما هم بخندیم ... !!!

    هی روزگار..

    سلام خوبی برات یه پیغام گذاشتم خوشحال میشم که جواب بدی
    تازه فهمیدم :

    عاشقی از آن کارهایی ست که من نمیاد

    از آن نقش هایی است که نمی توانم برم در قالبش

    نمی توانم خوب درش بیاورم

    نمی توانم تحملش کنم

    تازه فهمیدم

    برای زنده ماندن لازم نیست

    نگاهت ، نفست ، دلت

    به کسی بند باشد

    تازه فهمیدم

    تقدیر بازی دست ها خالیست

    تقدیر بازی اسم ها تنهاییست

    تازه فهمیدم به این زندگی عادت کردم

    به اینکه بهانه نباشم برای کسی

    اینکه بهانه نباشد برایم کسی

    اینکه می شود

    تنهایی قدم زد

    تنهایی آواز خواند

    تنهایی رقصید

    اینکه "من" هم برای خودش کسی ست

    حالا بدون "تو" تازه فهمیدم...

    و حالا ...

    یاد گرفتم که از هیچ لبخندی

    خیال دوس داشتن به سرم نــــزنـــد....
    در ِ قـَلبَم

    بـَرایِ هَمیـشـــه پلمپ شـُد !

    بــِہ جـــرم ِ دوست داشـتَن هـایِ بـی مـورِد

    لـطـفـا" دیـگـَر سـراغ آن نَیـاییــد !

    حــَتـی بـا مـجـوز رَسـمـی اَز عـَقـل! . .


    سلام
    چطوری مانی؟
    خوبی؟
    می بینم که خوب مشغولی اینجا

    اشتی هم که کردن ایشون
    تبریک :gol:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا