bera
پسندها
2,303

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • کلاغ لکه ای بود بر دامن آسمان و وصله ای ناجور بر لباس هستی. صدا ی ناهموار و نا موزونش، خراشی بود بر صورت احساس. با صدایش نه گلی می شکفت و نه لبخندی بر لبی می نشست.
    صدایش اعتراضی بود که در گوش زمین می پیچید.
    کلاغ خودش را دوست نداشت. بودنش را هم. کلاغ از کاینات گله داشت.
    کلاغ فکر می کرد در دایره قسمت نازیبایی تنها سهم اوست. کلاغ غمگین بود و با خودش گفت:« کاش خداوند این لکه ی زشت را از هستی می زدود.» پس بالهایش را بست و دیگر اواز نخواند.
    خدا گفت:« عزیز من! صدایت ترنمی است که هر گوشی شنوای ان نیست. اما فرشته ها با صدای تو به وجو می ایند. سیاه کوچکم! بخوان فرشته ها منتظرند.»
    ولی کلاغ هیچ نگفت.
    خدا گفت:« تو سیاهی. سیاه چونان مرکب که زیبایی را از آن می نویسند. و زیبایی ات را بنویس.آبی من چیزی کم خواهد داشت.خودت را از اسمانم دریغ نکن.»
    وکلاغ باز خاموش بود.
    خدا گفت:«بخوان، برای من بخوان، این منم که دوستت دارم. سیاهی ات را و خواندنت را.»
    و کلاغ خواند این بار عاشقانه ترین آوازش را.
    خدا گوش داد و لذت برد و جهان زیبا شد.
    من جویبار کوچکی پر از سنگریزه های مضطربم

    که راه دریا را حتی از قایقهای به گل نشسته ی اندوه و انتظار می پرسد،
    جویباری که هر شب خواب دریا را می بیند و صد دفتر قافیه برایش تعبیر میکند ،
    پس لطفا بر سر راه من نه از پل حرف بزنید و نه از جزر و مد یک حادثه...
    نگویید راه دور است و تو از اندیشه ی ساحل هیچ نمی فهمی ،
    هیچ نمی فهمی وقتی سپیده دم، قلم و ترانه ، در خلوت خیس ماسه ها ، به عشق ورزی مشغولند!
    گویا نمی دانید من از پیامبر آینه های شکسته پاره های مقدس لبریز شدن را مشق کرده ام
    و در ضریب دلتنگیهای بسیارش به توان باران های دور دست ،بغض انبار کرده ام!
    گویا نمی دانید من از نماز نیم ِشبی می آیم
    که به سلام سپیده واذان و شعرخوانی صدای آسمانی دریا ختم میشود.
    من هر شب با وحی مشق های او به آه های نیمه کاره ام فرصت یک گلو اشک می دهم
    و هزار هزار صفحه ی سرخ کتاب مقدسش را بر چشمان بی رمقم تلقین میکنم ،
    من هر شب لغت بی دریغ دریا را با او به تکرار مرطوب باران و بغض پیوند می زنم
    و با خواندن آیه های زخم و غربت ِ غریب شعرهایش به ایمان و صدف و واژه میرسم...
    وقتی دست به دامان دو ردیف نگاهش شوم تمام دریا را برایم به حرف می آورد...!
    همسایگان دریا پس از مدتی صدای امواج را نمیشنوند...چقدر تلخ است قصه ی عادت...............
    دریــــــــــــــــــــــــا...................................................................................
    آره راستشو بخواین نصفه هاش قطعش کردم...ولی صداش خیلی قشنگ بود.
    دعـــا میکـــنم
    زیر این ســقف بلـــند
    روی دامان زمــــین
    هـــر کجا خسته شدی
    یا کــه پر بسته شدی

    دســتی از" غـــیب" به دادت برسد
    حرف ها دارم ...
    با تو ای مرغی که می خوانی نهان از چشم...
    و زمان را با صدایت می گشایی !
    چه ترا دردی است...
    کز نهان خلوت خود می زنی آوا...
    و نشاط زندگی را از کف من می ربایی؟

    در کجا هستی نهان ای مرغ !
    زیر تور سبزه های تر
    یا درون شاخه های شوق ؟
    می پری از روی چشم سبز یک مرداب
    یا که می شویی کنار چشمه ادارک بال و پر ؟
    هر کجا هستی ، بگو با من .
    روی جاده نقش پایی نیست از دشمن.
    آفتابی شو!
    رعد دیگر پا نمی کوبد به بام ابر...
    مار برق از لانه اش بیرون نمی آید...
    و نمی غلتد دگر زنجیر طوفان بر تن صحرا...
    روز خاموش است، آرام است.
    از چه دیگر می کنی پروا؟
    شعر زیبا از مرد باران سهراب سپهری
    در گوشش آرام نجوا کردم : میخواهم بــــــروم ...

    خیره ماند در چشمانم ... با نگرانی گفت : کجا ؟

    گفتم : دیوانه ها را کجا نگه میدارند ... در قفس ...
    گفت : چــــرا قفس ؟؟
    سرم پایین بود ... با سنگ ریزه ها بازی میکردم ... گفتم : دلم آغوش می خواهد!
    آغوش آرام ، سکوت و تنها ...
    دست گذاشت روی دوشم و گفت : بیا ...
    سر بلند کردم و نگاه اش کردم...اجزای صورت اش پشت پرده تاری دیده میشد...
    گفتم : مگر آمده ای زمین ؟؟
    زمین کجــــــــا و خـــــــدا کجــــــــا؟؟
    دستانش شل شد و کنار بدنش افتاد...سر به زیر افکند ...
    آرام زیر لب زمزمه کرد : ... تو دیوانه شده ای ...
    ب سلامت برار.........
    امیدوارم دفعه دیگه شاد بیای و آبجی رو خوشحال کنی:smile:

    ب خودت رجوع کن.....تمام نیرو محرکه ها برای تو مهیا شده......بشکن
    مثل اینکه من هم سوتی دادم:D چون با من هم نبودی!
    مریمی سلام
    شب 2تاتون هم بخیر...:gol:
    سلام خواهش میکنم

    اره راست گفتی باکسم پرشده یه دستی باید بهش بکشم

    چه خبرا؟خوش میگذره
    سلام
    مرسی..ای...
    شما خوبین؟
    فک کنم پیام خصوصیتون پر شده چون نتونستم جواب اون متن رو بفرستم.
    هــــــی روزگار.......هیچکدوم از ما تا اون چیزهایی رو ک داریم از دست ندیم باز قدرش رو نمیفهمیم
    پیام خصوصیت داره میترکه............خالیش کن:D
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا