زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست...در حق ما هر چه گویند جای هیچ اکراه نیست
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست...در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهم راند...عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست
چیست این سقف بلند ساده بسیار نقش...زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست
این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است...کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست
صاحب دیوان ما گویی نمی داند حساب...کاندر این طغرا نشان حسبه لله نیست
هر که خواهد گو بیا وهر چه خواهد گو بگو....کبر وناز وحاجب ودربان بدین درگاه نیست
بر در میخانه رفتن کار یکرنگان بود...خودفروشان رابه کوی می فروشان راه نیست
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست...ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
بنده پیر خراباتم که لطفش دائم است...ورنه لطف شیخ وزاهد که گاه هست وگاه نیست
حافظ ار برصدر ننشیند ز عالی مشربیست...عاشق دردی کش اندر بند مال وجاه نیست