صبا68
پسندها
2,221

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خجالت میکشه بهتون بگه....
    بیچاره بد جوری اذیت شده....
    بی تجربگی کرد بدون مشورت مخفیانه ازدواج کرد حالا پشیمونه....
    به روش نیارید من تازه آرومش کردم.:(
    خوشگله
    [IMG] پر خوره
    [IMG] خونه داره
    [IMG] یکمی عصبیه
    [IMG] پرنسسه
    [IMG] تو رقص مهارت داره
    این لیست دوستامه :
    این بچه ی پول داریه
    [IMG]این متوسطه
    [IMG]این تحصیل کرده است
    [IMG] این خیلی خونه داره
    [IMG] این فشنه
    [IMG]یکمی به مادیات زیاد اهمیت میده

    [IMG] این بچه ی خوبیه
    [IMG] این از هر انگشتش یک هنر میباره
    بدون شما اصلا...منتظر بودم انتخاب کنه نظر شما رو بپرسیم.....
    وااااااااااااااااااااای چه غذاهایی!
    حتی نمیدونم اینا چه مزه ای میدن....!
    هر کدوم براتون راحت تره که تو زحمت نیفتید
    چلو مرغ عالیه مامی بزرگ.
    یه چند تایی آبجی معرفی کرد الآن بهش میگم عکسشونو براتون بذاره هر کدومشو که صلاح دونستین همون.:)
    مامی بزرگ هم اکنون به تجربیاتتان نیازمندیم.:)
    زنش ولش کرده همون زنی که بدون مشورت و مخفیانه گرفته بود....
    الانم افسرده بود گفتم بریم امشب یک زن دیگه براش بگیریم.
    شما هم میاین؟
    البته هنوز انتخاب نکرده بین کسانی که بهش معرفی کردم.
    تا گفتم حالش خوب شد :D
    مرسی مامی بزرگ.لطف کردی.نمیدونم از این آبجی بپرس.:redface:
    آره مامی بزرگ ما هم هیچ وقت غذای درست و حسابی نداریم.:cry:
    سلاااااااام مامییییییی بزرگ.چرا رو حالت مخفی قرار گرفتی؟:surprise:
    چشم همه چی میگیرم باهم بخوریم

    شما آشپزی بلدین؟
    مامانم بلد نیست هر روز بابام یا تخم مرغ درست میکنه یا از بیرون میگیره برامون :cry:
    خدا نکنه....
    چشم الان لباسامو جمع میکنم....
    چیزی نمیخواید سر راه براتون بگیریم؟
    آخ جون....
    امشب میگگم بابام بیارتم....
    (ایشالا زود برطرف بشه و حالتون خوب خوب بشه)
    خدا بد نده....
    میخواید من بیام پیشتون بمونم؟
    (جدا حالتون خوب نیست؟)
    سلااااااام
    مرسی خواهش میکنم:redface:
    دلم برات تنگ میشه مامی بزرگ چرا دیگه نمیای خونمون؟ :cry:
    سراسیمه سر رسیدی
    از غربت بیابان

    دلخسته دیدمت در
    آوار خیس باران

    وا مانده در تبی گنگ
    ناگه به من رسیدی

    من خود شکسته از خود
    در فصل نا امیدی

    در برکهء دو چشمت
    نه گریه و نه خنده

    گم کرده راه شب را
    سرگشته چون پرنده

    من ره به خلوت عشق
    هر گز نبرده بودم

    پیدا نمیشدی تو
    شاید که مرده بودم

    من با تو خو گرفتم
    از خنده ات شکفتم

    چشم تو شاعرم بود
    تا این ترانه گفتم

    در خلوت سرایم
    یک باره پر کشیدی

    آن گاه ای پرنده
    بار دگر پریدی
    سحرگاهان که شبنم ایتی از پاک بودن را به گلها هدیه میبخشد.به ان محراب پاکش برایت خوب دیدن.خوب بودن.خوب ماندن را ارزو کردم.
    عیدت مبارک خانومی:smile:
    گاه دلتنگ میشوم دلتنگ تر از همه ی دلتنگی ها

    گوشه ای مینشینم و حسرت ها را میشمارم
    و صدای شکستها و خنده ها را
    و وجدانم را محاکمه میکنم!
    من کدام قلب را شکستم؟
    و کدام امید را ناامید کردم
    کدام خواهش را نشنیدم و کدام احساس را له کردم؟
    و به کدام دلتنگی خندیدم که چنین دلتنگم!
    سلام مامی بزرگ بله...خودمم....
    واسه رنگ چشام اسممو دریا گذاشتن دیگه....:redface:
    میخواستن بین من و شما فاصله بندازن :mad:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا