fereshte.m
پسندها
5,583

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ما آزاد و پیام نور اینجورین.
    البته آزادی مطلق هم خوب نیستااا.
    ولی خداییش دیگه خیلی ما رو خفت کردن.
    البته ما که با همه بچه های ارشاد اسلامی دانشگامون ریفیقیم هر کاری کنیم فرمالیته میکنن.:biggrin:
    خود درگیری داره.زیاد جدی نگیر.:biggrin:
    50-60 سالشه گیر داده به من بدبخت فکر میکنه همسنشم.:confused:
    خوش بحااااااااااااالتون اینجا به انگشتر آدمم گیر میدن.:confused:
    نخند مامیییییی.:cool:
    تازه این یه جلسه ش بود.
    هر جلسه یه چیزی داشت که بهم گیر بده.
    یه بارم که کلا بیرونم کرد از کلاس گفت برو حذف کن!!:confused:
    بعد بعد کلاس که رفتم پیشش گفت باو جنبه داشته باش شوخی بود.:confused:
    حالا یقه رو ولش میکنه میچسبه به مو.
    اون:حالا درسته واسه کلاس ما ارزش قائل نمیشی همینطوی میای ولی حداقل یه دستی به اون سرت بکش!!
    من:یه دست میکشم رو موهام میگم خب کشیدم!!:D
    اون:خودتی.از خواب پا میشی موهاتو شونه نمیکنی؟ببینم کی رفتی حموم؟
    من:...
    من:استاد بشینم؟:(
    اون:بیا نزدیک تر ببینم.
    (حالا بچه ها هم هر هر خنده).
    اون:لباسات یه بوی خاصی میده.(در گوشی) چیز میزی میکشی؟
    بچه ها::biggrin:
    من::confused:
    اون:برو بشین همه وقت کلاسو گرفتیی.یه غیبت برات میزنم حال کنییی.:confused:
    ما اگه دم در اینطوری بریم رامون نمیدن توو.:D
    البته یقه دیگه تا اون قدر باز که خیلی باحاله واسه دانشگاه اومدن دمش گرم بابا جرئتشو عشقه!!:D
    ولی مدل بعضی لباسام جوریه که یقه ش خود به خود بازه خودمو بکشم هم نمیشه بستش چون اصلا دکمه نداره!!:biggrin:
    چشم....
    یکم خسته شدم اما میخونمامتحانم 10:30 صبحه....البته 8.5 باید راه بیفتم برم اما بازم بهتر از صبح زوده....
    من دیگه میرم کم کم....
    دعام کنید....
    فعلا شب به خیر :gol:
    نرسیدم کامل کتابو بخونم....نصفشو رسیدم...
    الانم میرم بقیه اشو نگاه بندازم بیست که عمرا فقط امیدوار بتونم پاس کنم.....
    امتحان فارسی دارم
    :biggrin:
    آره به این استادا که اصلا نمیشه حرف زد.
    همین استاده... .
    مثلا دیر میام از خوابم تازه پا شدم خواب آلووووود.:D
    میگه کجا بودی تا این موقع؟
    من:تا کدوم موقع؟:D
    اون:چرا حالا میای سر کلاس؟(خیلی جدی).نگا نگا لباسش.یقه تو ببند.
    من:یه نگاه میکنم به یقه میبینم بسته ست!!
    من:استاد یقه م بسته.
    اون:هه هه هه به خودت شک داری؟:D
    من:...
    اون:

    ادامه دارد... .:)
    خو اونجا که اومدم سایت تازه اومده بودم خونه گفتم خانومو سلام بدم بعد برم بخورم:surprised::redface:
    زود میام نگرانم نباش:confused:از پیاده رو میرم فعلا:surprised:
    خب سریع تر حاضر شووووو.:biggrin:
    من ربع ساعته حاضرم.:D
    استاده بنظرت اگه پاسم نکرد چکارش کنم؟:D
    میخوام تلافی همه کاراش دربیاد:دی
    بعضی وقتا خواب میمونم.:redface:
    البته این ترم نهایت سعیمو کردم که زود برسم اما بعضی وقتا واقعا نمیشد.
    کلاس اینم 8 صبح بود منم در حالت خمیازه میرفتم دم در اینقدر سین جیمم میکرد (واسه مسخره هااا) بعدشم میگفت حالا برو بشین.
    این استادمون ترم پیش نصف کلاسو انداخت.
    اونایی رم که پاس کرد به 10_12 بودن!!:D
    بهش گفتم استاد من ادبیاتم به این خوبی چرا منو انداختی دیگه؟
    بهم گفت نه تو حیفه بری باید حالا حالا ها بمونی پیش خودم!!
    اخه استاده عادتشه همه رو مسخره میکنه و دست میندازه.
    منم چون همیشه دیر میرفتم سر کلاسش همیشه گیرای بیخودی بهم میداد دستم مینداخت.
    به خونش تشنه م یعنی!!:D
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا