انشالله موفق باشی راستی من از مامان اینا درباره اقای شعبانی پرسیدما گفت تعدادشون زیاده یکی برنجکوبی داره اره؟
درباره کوچیکیم یه چیزایی گفت من یادم نمیاد
خلاصه ما اب و اجدادمون همون ورین دیگه داداش
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند..
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز