mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • برو و نگذار ماندنت باری بشود بر دوش دل کسی که شکستن غرورت برایش

    از شکستن سکوت اسانتر باشد.عشقت را بردار و برو.خوب برو. زیبا برو.

    سر به زیر برو هر چند با اندوه با لبخندی بر لب برو هر چند باری سنگین بر دل و بر دوش.

    شاد برو،شاد ازاین باش که اگر ترا نشناخت،عشق شناخت

    برو و بدان هر جا بروی دست عشق را بر شانه ی خود حس خواهی کرد

    نگاهت عاشقانه خواهد شد و صدایت اشنا.

    وقار را در گام هایت می توان دید و اندوهی عارفانه را در لبخندت.

    همه ی اینها از ان است که عشق قلب ترا ماُمنی برای بیتوته ی خویش یافته است

    و همراهت خواهد ماند تا محضر حضرت دوست،

    انکه می ماند اسیر عادت و خویشتن خواهی میشود.

    ذائقه ی جانش تلخ میشود از شور و شیرین های زود گذر و غبار مینشیند

    بر اینه ی روحش.

    رفتن همیشه بد نیست.

    انگونه باید بروی که دیده شوی و حضورت مثل لمس بال یک پروانه حس شود.

    انگونه برو که هیچ نگاهی نتواند ترا انکار کند و هیچ دلی نتواند...

    برو،فقط برو.

    وقتی بروی همه چیزهایی که باید بیاید می اید.
    روزی آمد که دل بستم به تو،از سادگی خویش دل بستم به قلب بی وفای تو
    روزها میگذشت و بیشتر عاشقت میشدم، یک لحظه صدایت را نمیشنیدم غرق در گریه میشدم
    روزی تو را نمیدیدیم از این رو به آن رو میشدم!
    گفتی آنچه که میخواهم باش ، از آنچه که میخواستی بهتر شدم
    گفتی تنها برای من باش ، از همه گذشتم و تنها مال تو شدم
    روزی آمد که من مال تو بودم و تو عاشق کسی دیگر
    اینک تنها اشک است که از چشمان من میریزد
    تنها شده ام ، باز هم مثل گذشته همدم غمها شده ام
    راهی ندارم برای بازگشت ، به یاد دارم شبی دلم تنها به دنبال ذره ای محبت میگشت
    نمیپرسم که چرا مرا تنها گذاشتی ، نمیپرسم که چرا قلبم را زیر پا گذاشتی
    میدانستم تو نیز مثل همه …
    نمیبخشم تو را …
    دیگر مهم نیست بودنت ، احساس گناه میکنم در لحظه های بوسیدنت
    نمیبخشم تو را ، این تو بودی که روزی گفتی با دنیا نیز عوض نمیکنم تو را
    دنیا که سهل است ، تو حتی نفروختی به کسی دیگر مرا
    مثل یک جنس کهنه ، دور انداختی مرا!
    نمیدانستم برایت کهنه شده ام ، هنوز مدتی نگذشته که برایت تکراری شده ام
    مهم نیست ، برای همیشه تو را از یاد میبرم ،قلبم هم نخواهد، خاطرت را خاک میکنم
    من از تو همین یه عکسو دارم

    ولی از عکستم توقع دارم

    مثه خودت پشینه پای حرفام

    بفهمه من چه قدر این روزا تنهام

    مگه خودت نگفتی بر میگردم

    ببین چه قدر واسه تو گریه کردم

    آخه کجارو دنبالت بگردم

    من از تو این یه عکسو کادو دارم دیگه چه فرقی داره قهر یا آشتی

    چه قدر دلم برات تنگ میشه هر روز تو از خودت برام یه عکس گذاشتی

    دل من که براش فرقی نداره که این توییو عکسای تو دستاش

    داره با اینا سر میکنه هر روز به عشق اینکه زنده بودی ای کاش

    تو نمیدونی وقتی که نبودی با نبود تو من چه چوری ساختم
    هر شب در رویاهایم تو را می بینم و احساس ات می کنم
    و احساس می کنم تو هم همین احساس را داری
    دوری، فاصله و فضا بین ماست
    و تو این را نشان دادی و ثابت کردی
    نزدیک، دور، هر جایی که هستی
    و من باور می کنم قلب می تواند برای این بتپد
    یک باره دیگر در را باز کن
    و دوباره در قلب من باش
    و قلب من به هیجان خواهد آمد و خوشحال خواهد شد
    ما می توانیم یک باره دیگر عاشق باشیم
    و این عشق می تواند برای همیشه باشد
    و تا زمانی که نمردیم نمی گذاریم بمیرد
    عشق زمانی بود که من تو را دوست داشم
    دوران صداقت، و من تو را داشتم
    در زندگی من، ما همیشه خواهیم تپید
    نزدیک، دور، هرجایی که هستی
    من باور دارم که قلب هایمان خواهد تپید
    یک باره دیگر در را باز کن
    و تو در قلب من هستی
    و من از ته قلب خوشحال خواهم شد
    تو اینجا هستی، و من هیچ ترسی ندارم
    می دانم قلبم برای این خواهد تپید
    ما برای همیشه باهم خواهیم بود
    تو در قلب من در پناه خواهی بود
    و قلب من برای تو خواهد تپید
    منو تنها نذار عشقم نذار این خونه خالی‌ شه

    کسی‌ که روت قسم میخورد اسیر کج خیالی شه

    منو تنها نذار عشقم مگه این گریه خواهش نیست

    ... منو تنها نذار عشقم که من تنهات نمیزارم

    نگو که واهمه دارم صبوری کن تحمل کن

    دلم می‌خواد ببینی‌ من چه فرقی‌ با همه دارم

    اگه از دست ادام همش تیشه به ریشم بود

    نمیمردم واسه اینکه یکی‌ مثل تو پیشم بود

    شکنجه دیدم از دوریت که گریه اعترافم شد

    همین, دنبال تو گشتن یه جورایی طوافم شد

    منو تنها نذار عشقم منم سهمی ازت دارم

    همین یه دل‌ خوشی را من توی دنیا فقط دارم

    منو تنها نذار عشقم که من تنهات نمیزارم

    نگو که واهمه دارم صبوری کن تحمل کن

    دلم می‌خواد ببینی‌ من چه فرقی‌ با همه دارم
    با تو نفس کشیدن رو دوست دارم

    همیشه با تو بودن رو دوست دارم



    به دیدارم بیا ماه دراومد

    چراغ روشن راه در اومد

    اگه شب شده مهتاب توی راهه

    نشون ما دو تا فانوس راهه

    بذار بخنده چشمات به نگاهم

    کتاب عاشقی توی نگاهه
    چشمهایم بسته است

    به چه می اندیشم؟

    به تمنای دلم

    به دلیل نفسم

    به صدای قلبم

    به تومی اندیشم

    تو که در قلب مکان داری

    و در خاطر من میمانی

    به تومی اندیشم

    تو که در تک تک ذرات وجودم جای داری

    به تو می اندیشم

    ای خوبترین خوبها

    به تو می اندیشم.........
    من براي يادبود لحظه ها

    ياد خود را با تو قسمت مي كنم

    تا كه شور و شادي اين لحظه ها

    يادمان باشد هميشه ، هر كجا

    من براي عاشقـانه زيستن

    عشق را از يك نگاه پاك تو

    از پرتو نورانـي چشمان تو

    ماهرانه مي ربايم،صادقانه مي ستايم

    من براي روزهاي زندگي

    نقش چشمان تو را بر آسمان

    مي گذارم جاي خورشيد زمان

    تا دگرگونه شود نقش و نگار اين جهان

    من براي ظلمت شبهاي تار

    از رخ پر نور و زيباي تو هم

    بهره مي گيرم بجاي ماه و يك مهتاب ناب

    تا كه شب روشن تر از روزم شود

    من براي گلسـِتان زندگي

    از لبان تو بجاي غنچه گلهاي سرخ

    از دو چشم تو بجاي نرگس خمّار يار

    مي نشانم جايْ جايش را گل نيكو سرشت

    من براي بلبلان ساده دل

    از صداي دلنشين،آهنگ خوب صوت تو

    مي كنم پُر يك نوار حنجره

    تا كه با زيبايي صوتت ترانه سر دهند

    من براي بوستان شاعري

    شعر خود را از تو و با ياد تو

    مي سرايم ، با تو نجوا مي كنم
    هرگز از دوری این راه مگو!

    و از این فاصله ها که میان من و توست

    ...و هرگاه که دلت تنگ من است،

    بهترین شعر مرا قاب کن

    و پشت نگاهت بگذار!

    تا که تنهایی ات از دیدن من جا بخورد!

    و بداند که دل من با توست

    و همین نزدیکی ست...
    يكي هست تو قلبم كه هر شب واسه اون مي نويسم
    اون خوابه
    نمیخوام
    بدونه
    واسه اونه که قلب من اینهمه بیتابه
    یه کاغذ
    یه خودکار
    دوباره شده همدم این دل دیونه
    یه نامه
    که خیسه
    پر از اشک و باز کسی اون و نمیخونه
    یه روز همین جا توی اتاقم
    یدفعه گفت داره میره
    چیزی نگفتم اخه نخواستم دلشو غصه بگیره
    گریه میکردم درو که می بست
    میدونستم که میمیرم
    اون عزیزم بود نمی تونستم جلوی راشو بگیرم
    می ترسم
    یه روزی
    برسه که اونو نبینم بمیرم تنها
    خدایا
    کمک کن نمیخوام بدونه دارم جون میکنم اینجا
    سکوت
    اتاقو
    داره میشکنه تیک تاک ساعت رو دیوار
    دوباره نمیخواد بشه باور من که دیگه نمی یاد انگار

    یه روز همین جا توی اتاقم
    یدفعه گفت داره میره
    چیزی نگفتم اخه نخواستم دلشو غصه بگیره
    گریه میکردم درو که می بست
    میدونستم که میمیرم
    اون عزیزم بود نمی تونستم جلوی راشو بگیرم
    يكي هست تو قلبم كه هر شب واسه اون مي نويسم
    اون خوابه
    نمیخوام
    بدونه
    واسه اونه که قلب من اینهمه بیتابه
    یه کاغذ
    یه خودکار
    دوباره شده همدم این دل دیونه
    یه نامه
    که خیسه
    پر از اشک و باز کسی اون و نمیخونه
    سلام دوست من میشه برای من از شعر خوشگلات بفرستی؟ :redface: خیلی وقت هست که شعری دلچسب نخوندم. مرسی
    ممنون دوست عزیز بابت مطالبتون امیدوارم هر کجا هستید در خوشبختی زندگی کنید
    و همیشه شاد و سرزنده باشید
    تمام مطالب و شعرهای پروفایلم را تقدیم می کنم به دختری از دیار تنگستان

    نرگس عزیز

    که مهربان تراز او من ندیدم .



    و تمام............
    روزهایی که بی تو می گذرد

    گرچه با یاد توست ثانیه هاش

    آرزو باز میکشد فریاد

    در کنار تو می گذشت ایکاش
    دلم برایت

    "خیلی" تنگ می شود

    کاش می توانستم

    این کلام قشنگ را در گوشهای تو

    زمزمه کنم:

    "دلم برایت خیلی تنگ می شود"
    چگونه مي توانم ننويسم خاطرات بودن هاي نبودنم با تو را……

    چگونه مي توانم فراموش كنم لحظه هاي تنهايي و غربت شبانه ام را......

    چگونه مي توانم از ياد ببرم ترنم هاي قشنگ صدايت را…..

    آه، هرگز قادر نخواهم بود بي ياد تو لحظه اي را سر كنم......

    هرچند مرا از خاطراتت بيرون رانده اي......

    هرچند كه مرا به جاده هاي فراموشي سپرده اي.....

    اما اشكهاي من هميشه چشم به راهت هستند،اي بهترين آرزوي من.....

    آري، هنگامي كه غبار انتظار ديدارت براي هميشه بر قلب شكسته ام نشست

    و هنگامي كه برگهاي تكرار زندگي ام ورق مي خورد،

    هميشه و هر لحظه به ياد تو بوده ام…..

    در همه ناله ها و فريادهايم تمناي حضور تو موج مي زند......


    چگونه دوست داشتنت را فراموش کنم...؟؟؟؟؟؟!!
    در دیار عاشقان چیزی به نام فراموشی نیست آن که رفت و آن که ماند ، می دانند که خاطرات می ماند

    دل خسته من با نگاه کم سویش در تکرار روزهای بی تو بودن روزگار می گذراند

    گر خواستی ، آهسته بگو دوستت دارم ، قلب من آنقدر خسته اس که با تلنگری از احساس می ایستد

    در زمینی از تاریکی می مانم و آسمان آرزوهایت را با همه وجودم برایت رنگ می زنم

    دستانم را از دستانت جدا می کنم تا همچون پرنده ای خوشحال بری به آسمونت

    غافل از این که دستانی که تو را رهایت کرد دستان من عاشق بود که در نبودت مرد

    با زغال بی وفاییت ،روی دیوار عشقم، اسمت را بارها می نویسم
    امروز می چیدم

    پازلهای دلم را

    دیدم کامل نمیشود

    بی یاد تو...
    یکنفر در همین نزدیکی ها

    چيزی به وسعت یک زندگی برایت جا گذاشته است .

    خیالت راحت باشد ،

    آرام چشمهایت را ببند .

    یکنفر برای همه نگرانی هایت بیدار است .

    یکنفر که از همه زیبایی های دنیا ...

    تنها تو را باور دارد !
    نگاهم کوچه را می پاید امشب

    صدای خنده ات می آید امشب

    گواهی می دهد دل که می آیی

    نمی دانم خدایا... شاید امشب.....
    سکوت نکن!

    عشق قصه می خواهد!

    شب از ستاره گذشته است!

    شب بی آیین است!

    شب است و باد ببین!

    تو حرف بزن،

    حرف هات تسکین است.....
    برگرد از احساس خالی عشق

    در گوشه خاک خورده دلم

    برگرد بر تن زخمی دل

    برگرد از بغض ابرهای بهاری

    تا بشویی این غم ماندنی را

    برگرد از واژهای شکسته

    بر گرد از شیشه ترک خورده قاب

    به سوی ندامت

    به سمت نهایت

    در ساده ترین عبارت

    برگرد به سوی من ...
    اینجا غریبم من غریبم آشنا برگرد

    ای یادگار کوچه های شهر ما برگرد

    بندر نشینان رفتنت را گریه می کردند

    چون موج دریا ناخدا محض خدا برگرد

    من می روم امشب کمی شب بو بچینم ، تو

    ای بوی شب بو ای همیشه آشنا برگرد

    در چشمهایت قطره اشکی میدرخشید

    روزی که می رفتی ومن گفتم کجا؟ برگرد

    آن روزها یادش بخیر از یاد ما رفتند

    ای یادگار گریه های بی صدا برگرد

    تا کوچ کردی کوچه ها هم گریه می کردند

    با من اگر قهری برای کوچه ها برگرد ..
    از تو مهربا نتر کيست که دردهايم را با او در ميان بگذارم و زخمهاي دلم را

    پيش رويش بشمارم؟

    از تو آيينه تر کيست که هزار توي روحم را به من نشان دهد،بي آنکه

    سرزنشم کند؟

    در شبهايي که ماه و ستارگان و آتشکده ها و فانوسها هر يک به سويي می

    گريزند،جز تو چه کسي شمعي در دلم روشن مي کند؟

    خوبا مرا به خاطر همه ي آوازهايي که براي تو نخوانده ام،ببخش

    از تو مهربانتر کيست که سرگذشت دستهايم را برايش بنويسم و از فاصله ها
    دفتر عشق

    برای تو می نویسم که عاشقانه میخوانی درد دلم را....

    برای تو مینویسم ، برای تو که میدانم عاشقی یا در غم عشقت نشسته ای.

    مینویسم تا بخوانی ، من با یک دنیا احساس نوشته ام ، تو نیز با چشمان خیست

    بخوان....

    برای تو می نویسم که عاشقانه دفتر عشق را ورق میزنی و آنچه که برای دلها

    مینویسم ، با یک عالمه احساس میخوانی....

    صفحات دفتر عشق را یکی یکی ورق بزن ، دفتری که صفحه به صفحه آن جای

    قطره های اشک در آن پیداست...

    این قطره های اشک ، قطره های اشک من و آنهاییست که از ته دل متنهای مرا

    میخوانند....

    بخوان همراه با همه ، من نیز می نویسم برای تو
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا