صبحهای تلخ من یا تو رفته ای یا نه! ساعت ضربه ی نهم را که می می نوازد چشم باز می کنم.آرام به اتاقم نگاه می کنم مبادا وسایلم فراموش کرده باشند با روشنایی هوا
تماشا کن به عشق تو، دل از گناه برگشته روی قامت معراجم، هلال ماه برگشته. ندیدمت ولی یک عمر لبم اسم تو رو خونده که از هر طرفی میرم یه ردّ پا ازت مونده ...
من کلبه ی خوشبختی تو را روزی با گلهای شوقم فرش خواهم کرد. وقشنگترین لحظه هایم رابه پای ساده ترین دقایقت خواهم ریخت. تا بدانی عاشق ترین پروانه ات خواهم مان