و
پسندها
0

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خاطره بد مدرسه:
    روزی که گفتند: به " خاطر مرگ معلم دیکته "، معلم<< دیکته و دینی >>با هم یکی شدند, روزی که "دین دیکته " میکردند، چقدر" کتک "خوردیم
    چون که به جای [[عمل صالح]] نوشتیم؛ <<امل سالح>>
    گفتیم بجاش بنویسیم "کردار نیک"؟
    جواب کردار نیک ترکه بود،
    گفتیم: آقا به خدا اینم درسته...
    گفت: تو" خدا " میشناسی؟
    گفتیم: آقا ما شبا باهاش حرف میزنیم...دوسش داریم
    گفت: اونکه فارسی باهاش حرف میزنی "خدا " نیست
    دلم شکست...از اونروز ((خدای قشنگمو)) ازم گرفتن...
    گاهی وقتها از نردبان بالا میرویم تا دستهای خدا را بگیریم غافل از اینکه خدا پایین ایستاده ونرده ها رو محکم گرفته که ما نیفتیم
    بعضی از آدم ها هستند که :

    بی غذا ، دو ماه دوام می آورند ؛

    ... بی آب ، دو هفته ؛

    بی هوا ، چند دقیقه ؛

    ولی

    بی "وجـــدان" ، خـیلی ...
    من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی ، ولی با خفت و خواری ، پی شبنم نمیگردم . . .





    قصه ها بر من گذشت تا بدانم کیستم / سرگذشتم هرچه بوده من پشیمان نیستم
    من اگر سردار عشقم یا که پاکباخته ام / سرگذشتم را به دستان خودم ساخته ام . . .





    سرزنشم مکن اگر از همه پا کشیده ام ، تبع لطیف آدمی ، با همه سر نمیکند . . .





    گه خوابت اومد بیا تو چشام بخواب / اگه اشک نذاشت بیا تو قلبم بخواب

    اگه صدای قلبم نذاشت من میمیرم ، تو سیر بخواب .
    وقتی که تمام شیرها، پاکتی اند !


    وقتی همه ی پلنگ ها، صورتی اند !


    وقتی که دوپینگ، پهلوان می سازد !


    ایراد مگیر که عشق ها ساعتی اند ...‬
    قــــرارمـ ـ ـــان یکـ ـ ـ ـ مـــانـ ـ ـور کوچکـ ـ ـ ـ ـ بــود ...

    قــــرار بــود تیـــرِ نگــاهـتـ ـ ـ ـ

    مشقــی بــاشَـــــد ...

    امــــا ببیـــــن...!


    یکـــــ جــ ـ ـای ســایم در قلـــبـ ـ ـ ـم نمـــانـ ـ ـ ـــده...!!!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا