F@tima s332
پسندها
5,278

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند.زنم در خانه سالمندان است. هر صبح آنجا می‌روم و صبحانه را با او می‌خورم. نمی‌خواهم دیر شود!...

    پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید. عابرانی که رد می‌شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند.
    پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: "باید ازشما عکسبرداری بشود تا جائی از بدنت آسیب و شکستگی ندیده باشد.
    پیرمرد غمگین شد، گفت عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست.
    پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند.زنم در خانه سالمندان است. هر صبح آنجا می‌روم و صبحانه را با او می‌خورم. نمی‌خواهم دیر شود!
    پرستاری به او گفت: خودمان به او خبر می‌دهیم. پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد! حتی مرا هم نمی‌شناسد!
    پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی‌داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می‌روید؟
    پیرمرد با صدایی گرفته، به آرامی گفت:
    اما من که می‌دانم او چه کسی است
    مرسی عزیزترینم ....... ایمیلتو پ . خ بده دلم برات تنگ شد ایمیل بدم برات ... دوستت دارم رهای ناز من ...
    :D.............ممنون..............خیلی خیلی زیبا بود...........
    سلام...........ممنون.............امیدوارم موفق باشید..............چشم اطلاع رسانی میکنم
    دوستان بدرود
    من هم ازفردا دیگه نمیام احتمالا تا تابستون اگه عمری باقی مونده باشه
    دوستان تو پروفایلم دوستتون دارم دلم برای تک تکتون تنگ میشه
    سیزدتون بدر.دشمناتون دربه در.رفقاتون گل به سر.خوشیهاتون صدبرابر....




    پیشاپیش سیزده تون بدر
    دشمناتون دربدر
    بدخواهاتون خاک به سر
    دوستاتون گل به سر
    خوشی هاتون صدبرابر
    دلتون شاد و تنتون بی درد


    انشاءالله[IMG]
    مرا بازیچه‌ خود ساخت چون موسا که دریا را
    فراموشش نخواهم کرد چون دریا که موسا را
    نسیم مست وقتی بوی گل می‌داد حس کردم
    که این دیوانه پرپر می‌کند یک روز گل‌ها را
    خیانت قصه‌ی تلخی است اما از که می‌نالم؟
    خودم پرورده بودم در حواریون یهودا را
    خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست
    چه آسان ننگ می‌خوانند نیرنگ زلیخا را
    کسی را تاب دیدار سرِ زلف پریشان نیست
    چرا آشفته می‌خواهی خدایا خاطر ما را
    نمی‌دانم چه افسونی گریبان‌گیر مجنون است
    که وحشی می‌کند چشمانش‌آهوهای صحرا را
    چه خواهد کرد با ما عشق؟ پرسیدیم و خندیدی
    فقط با پاسخت پیچیده‌تر کردی معما را
    ممنون عزیزیم بابت لینک ها
    تاپیک های خیلی قشنگی بودند:gol:
    سلام گلم چششششششششششم میام
    وقت کردم حتما به همشون سر میزنم بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
    :w02:

    رها کن عطر موهاتو

    دلم گم کرده راهش رو

    که شب غمگینه وقتی که

    نبینه روی ماهت رو ....
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا