fateme_003
پسندها
8,932

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • تبریک به تمام کسانی که مهندسی را درک کردند، به تمام کسانی که پلی ساختند از انتهای بن بست کوچه ی رفاه تا بیکران، به تمام کسانی که خود را شبانه روز وقف کردند تا همگان شبانه روزی روشن داشته باشند، به تمام کسانی که لذتش را فهمیدند نه آنان که تنها به نامش خوانده شدند
    همراهی خدا با انسان مثل نفس کشیدن است
    آرام.بیصدا.همیشگی!
    درپناهش باش......
    ممنون گلم
    روزت مبارک مهندس جون:)
    بیل و کلنگ و کاردک
    سیمان و سنگ و آهک
    آسفالت گرم و غلتک
    مهندس روز شما مبارک
    ۵ اسفندماه٬ « روز مهندس» بر شما مهندس عزیز مبارک باد!
    بیل و کلنگ و کاردک
    سیمان و سنگ و آهک
    آسفالت گرم و غلتک
    روز شما مبارک
    خواهش میکنم فاطمه جون
    راستی نمیدونی تا کی سایت میان ترم بازه؟
    زندگی

    زندگی آرام است، مثل آرامش یک خواب بلند. زندگی شیرین است، مثل شیرینی یک روز قشنگ.
    زندگی رویایی است، مثل رویای ِیکی کودک ناز.
    زندگی زیبایی است، مثل زیبایی یک غنچه ی باز.
    زندگی تک تک این ساعتهاست،
    زندگی چرخش این عقربه هاست،

    زندگی راز دل مادر من.

    زندگی پینه ی دست پدر است،

    زندگی مثل زمان در گذر است ...
    مرسی.من توشرایطی قرار گرفتم که بهم خیانت شده چیکارکنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟:cry:
    حالا1سوال دیگه میشه بپرسم؟؟؟؟شرمنده سرتونودرد میارم اگه حوصله ندارین راحت بگین
    خواهش میکنم
    شما لطف داری
    راستی این تاپیکش بهش سر بزن
    لالايي بچه هاي دهه 60 تقديم به ........
    سلام فاطمه جون...خواهش میکنم
    نه شعری بود درمورد بچه شهید ان هسته ای
    ولی خوب فرقی بین ما واونها نیست بابای اونها بابای ماهم هست
    گنجشک ناز و زیبا
    که می پری اون بالا
    بال و پرت به رنگ خاک
    دلت مهربون و پاک
    به من بگو وقتی که پر کشیدی
    بابام رو تو ندیدی
    - دیدمش از اینجا رفت
    اون بالا بالاها رفت
    پیش ستاره ها رفت
    یواش و بی صدا رفت
    - ستاره آی ستاره
    پولک ابر پاره
    خاموشی یا می تابی؟
    بیداری یا که خوابی؟
    به من بگو وقتی که خواب نبودی
    بابام رو تو ندیدی
    - دیدمش از اینجا رفت
    اون بالا بالاها رفت
    از اون طرف از اون راه
    رفته به خونه ماه
    - ماه سفید تنها
    که هستی پشت ابرا
    نقره نشون کهکشون
    چراغ سقف آسمون
    به من بگو وقتی که نور پاشیدی
    بابام رو تو ندیدی
    - همین جا پیش من بود
    نموند و رفت زود زود
    اون بالا بالاها رفت
    بابات پیش خدا رفت
    - خدا که مهربونه
    پیش بابام می مونه
    گریه نمی کنم من
    که شاد نباشه دشمن
    یک شبی مجنون نمازش را شکست
    بی وضو در کوچه لیلا نشست
    عشق آن شب مست مستش کرده بود
    فارغ از جام الستش کرده بود
    سجده ای زد بر لب درگاه او
    پر زلیلا شد دل پر آه او
    گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
    بر صلیب عشق دارم کرده ای
    جام لیلا را به دستم داده ای
    وندر این بازی شکستم داده ای
    نشتر عشقش به جانم می زنی
    دردم از لیلاست آنم می زنی
    خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
    من که مجنونم تو مجنونم مکن
    مرد این بازیچه دیگر نیستم
    این تو و لیلای تو ... من نیستم
    گفت: ای دیوانه لیلایت منم
    در رگ پیدا و پنهانت منم
    سال ها با جور لیلا ساختی
    من کنارت بودم و نشناختی
    عشق لیلا در دلت انداختم

    صد قمار عشق یک جا باختم
    کردمت آوارهء صحرا نشد
    گفتم عاقل می شوی اما نشد
    سوختم در حسرت یک یا ربت
    غیر لیلا برنیامد از لبت
    روز و شب او را صدا کردی ولی
    دیدم امشب با منی گفتم بلی
    مطمئن بودم به من سرمیزنی
    در حریم خانه ام در میزنی
    حال این لیلا که خوارت کرده بود
    درس عشقش بیقرارت کرده بود
    مرد راهش باش تا شاهت کنم
    صد چو لیلا کشته در راهت کنم
    خوشبختی را دیروز به حراج گذاشتند ولی حیف که من زاده ی امروزم... خدایا جهنم فرداست پس چرا امروز می سوزم ؟!!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا