sama jooon
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • بد نیستم مرسی آجی جون فعلا استراحتم تا بعد بریم دانشگاه با پروژه ها:(خودت که میدونی پوست آدمو میکنن تا طرحتو قبول کنن:D
    سلام سما جان...خوبی؟؟
    خوب با منصوره دیروز کله پاچه ی مارو بار کردیا..!:biggrin:
    سلام عزيزززززززززم:w36:
    خوبي؟
    دلم برات تنگ شده بود خانومي

    خيلي قشنگ بود مرسي:gol:
    شب آرام و بی صدا در تشو یش کوچه ها سرگردانم

    با رویای پنجره با یک سینه خا طره بی سامانم



    نامت را تمام شب همراه ستاره ها نجوا کردم

    تا در ازدحام شب نقش روشن تو را پیدا کردم



    دیوار بی کسی تنها پناه من شبها ای دوست

    با اشتیاق تو حیران نگاه من شبها ای دوست



    با آرزوی تو در هر کجای شب از تو خواندم

    با جستجوی تو در کوچه های شب تنها ماندم
    سلام به آبجی گلم
    خوبی؟
    مرسی از این همه لطف
    متن زیبا و قشنگی بود
    از عکس های زیبات هم ممنونم
    ببخشید دیر جواب دادم شرمنده کم وقت میشه بیام باشگاه
    به سلامتی دوباره این تابیک قشنگات راه افتدا
    دلمون برای خودتو تاپیک هات تنگ شده بود
    موفق باشی عزیزم
    ادامه:

    بیاز گفتم که:تو صیادی و من اهوی دشتم
    تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم
    حذر از عشق ندانم,نتوانم!!
    اشکی از شاخه فروریخت
    مرغ شب,ناله یتلخی زد و بگریخت...
    اشک در چشم تو لرزید,
    ماه بر عشق تو خندید!!
    یادم اید که:دگر از تو جوابی نشنیدم
    پای در دامن اندوه کشیدم
    نگسستم, نرمیدم.
    رفت در ظلمت غم,ان شب و شب های دگر هم,
    نه گرفتی دگر از عاشق ازرده خبر هم,
    نه کنی دیگر از ان کوچه گذر هم...

    بی تو, اما, به چه حالی من از ان کوچه کذشتم!!!:smile:
    بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم
    همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
    شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
    شدم ان عاشق دیوانه که بود
    در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید
    باغ صد خاطره خندی
    عطر صد خاطره پیچید
    یادم امد که شبی با هم از کوچه گذشتیم
    پرگشودیم و در ان خلوت دلخواسته گشتیم
    تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاها
    من همه محو تماشای نگاهت
    اسمان صاف و شب ارام
    بخت خندان و زمان رام
    خوشه یماه فرو ریخته در اب
    شاخه ها دست براوزده به مهتاب
    همه دل داده به اواز شباهنگ
    یادم اید که , تو به من گفتی:
    ازاین عشق حذر کن!
    لحظه ای چند بر این اب نظر کن
    اب] ایینه ی عشق گذران است
    تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است!
    تا فراموش کنی,چندی از این شهر سفر کن!
    با تو گفتم:حذر از عشق!؟ ندانم
    سفر از پیش تو؟!هرگز نتوانم
    نتوانم!!
    روز اول که دل من به تمنای تو پر زد,
    چون کبوتر,لب بام تو نشستم
    تو به من سنگ زدی,من نه رمیدم, نه گسستم...!
    مرسی آجی جووووووووووووووووونم خیلی قشنگ بود عزیزم ...
    قربونت بشم:smile:
    به به . میبینم که سما خانم آن شده . کجا بودی این مدت ؟!؟!؟! :D
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا