S
پسندها
1,849

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • بابا بی خیالللللللللل :confused:

    من واسه شب کنکورم هم اینطور برنامه ریزی نمیکنم ..
    هفته دیگه دوتا تیمی بازی دارن که یکی هوادار قبلش بودم 10 سال پیش (آث میلان) و دیگری که الان ده سال طرفدارشم (آرسنال) هست دقیقا هم شب کنکور من بازی دارن .. اونوقت من میخوام ببینمش .. :D

    زندگی رو اینقدر سخت نگیر ..
    یه امتحان رو فرض کن که تو راهنمایی دادی الان بهش نگاه کن ببین چقدر ارزش داشته ولی اون موقع چقدر براش استرس داشتی خودت خندت میگیره کسانی که خدا رو دارن از هیچ چی نمیترسن و ناراحت هم نمیشن خیلی قشنگه که نه بترسی و نه ناراحت بشی.
    اره هرکسی یه مشکلی یه کاری داره ولی کسی که خدا رو داره خیلی بهش خوش میگذره حتی تو شرایط سخت میتونه بخنده خیلی قشنگه.
    درسته تا حالا شده اینطوری به مردم نگه کنم وقتایی که میریم کوه از دور که به شهر نگاه میکنم با خودم میگم خدایا این همه بنده هر کدوم دارن سخت تلاش میکنن که چکار کنن وقتی تو رو یادشون میره....
    من تا حالا تنها نرفتم پیاده روی ولی امتحان میکنم حتما باید باحال باشه:cool:
    کجا تنها پیاده روی میکنی؟؟؟

    من از تنها پیاده روی میترسم:surprised:
    اره پیاده روی رو منم خیلی دوست دارم مخصوصا با دوستان
    به قول بابام ما کوهنوردا قهرمانای تنهایی هستم چون وقتی به قله میرسیم تنهایی رو حس میکنیم منم برا خودم سخن ساختم ما کونگ فو کارا خیلی ادمای با اخلاقی هستیم تا جایی که بشه سعی میکنیم مبارزه نکنیم اگرم طرفمون قوی بود حداقل با کتک خودن بدنمونو محکم کنیم:D
    تو برا خودت سخن نساختی؟
    بابا ما که هنوز خط اولیم بذار برسیم اون اخر بعد....

    ولی خواهری ورزشو نباید ول کنی به اندازه درس مهمه. هرچند یکی باید به خودم بگه.
    بیشتر از یه سال کار کردم ولی پراکنده سبک من توا هست کلا 4 رنگ کمربند داریم هر کدوم نزدیک یه سال طول میکشه من سبزم یعنی خط یکو تموم کردم کلا هفت تا خط داریم البته یه مدتی هم سبک نیو کار میکردم ولی خیلی زود ولش کردم. هیچی مثل سبک خودم نیست
    موفق باشی گلم منم از فردا میخوام دوباره کونگ فو رو شروع کنم یه سالی میشه نرفتم دلم تنگ شده واسه مبارزه و کتک خوردن یادش بخیر استادمون که باهامون مبارزه میکرد کلی کتک میخوردیم:D
    واقعا!!:surprised:
    حواست باشه پس از این به بعد..
    راستی حفظ قرانو به کجا رسوندی؟؟
    باوشه بیخیال:D

    حالا ناراحت نباش یکم حال گیری دوست دارم اخه تو ذاتمه نمیدونم چرا !!!:cool:
    نگو خواهر جون تو دانشگاه همه زندگیت دست استاده (البته با یکم بزرگ نمایی) یه ترم یه استاد نامرد داشتیم حیف اون استرسی که داشتم موقع امتحان اخه ترم اول هم بودم یادمه بعد امتحان نمره ها رو که زد همه اینطوری شدن:eek: خیلی امتحانش سخت نبود نمیدونم چرا اینکارو کرد!!
    اخیییییییییی نمیدونم چرا اینجا برف نمیاد :(
    نه بابا ما با این همه تجربه هنوز جرات له کردن استادا رو نداریم :D
    نه بابا تازه اخرای ترم فهمیده بودم اون درس سمینار داره تاریخ میانترم و... هم روز اول معلوم کرده بوده همه خبر داشتن جز من گرچه من که اگرم میدونستم یادم نمیموند ولی اینکه اخر ترم فهمیدم اون درس پروژه هم داره و سمینار خیلی بد بود هنگ کرده بودم ولی به خیر گذشت رفتم عین مرد(زن) کنفرانسمو دادم اومدم:D
    اره بابا به الافیش نمیارزیده ولی خواهر جون قول بدی بقیه کلاساتو از هفته دیگه درست بری ها وگرنه مثل من میشی من ترم پیش مثل این ترم هفته اول نرفتم تا اخر ترم هی چیزای جدید میشنیدم همشم میگفتن همون اول استاد گفته من اینطوری میشدم:surprised: با خودم میگفتم تو یه جلسه چه همه چیز گفته من نبودم
    ولی خواهر جون خیلی زود رفتی تو کار پیچوندن ها حواست باشه داری پا تو کفش بزرگترا میکنی:D
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا