حاله کسی رو نگرفتم حالم گرفته شد!!!
بعده مهمونی داشتیم شاد و خندان برمیگشتیم که وسط خیابون دیدم ماشین داره ریپ میزنه به سختی رفتم یه گوشه پارک کردم و بعد به مامانم گفتم بنزین تموم شده مامانم چپ چپ نیگام کرد گفت همیشه کارات همین طوریه دقیقه نود یعنی حتما باید بنزین تموم شه که بری بنزین بزنی....شانس آوردیم اون نزدیکی ها یه پمپ بنزین بود ولی ماشین دیگه روشن نمیشد خیابونم سر بالایی بود به هیچ وجه نمیشد با ماشین بریم پمپ بنزین تازه کارت بنزین هم نگرفته بودم

بعد مامانم رفت یه یک و نیم لیتری بنزین آزاد گرفت بعد تونستیم برگردیم خونه
