دو تا پيرمرد 20 قدم جلوتر از همسرهاشون كنار هم به آرومي در حال قدم زدن بودن. پيرمرد اول: من و زنم ديروز به يه رستوران رفتيم كه هم خيلي شيك و تر تميز و با كلاس بود، هم كيفيت غذاش خيلي خوب بود و هم قيمت غذاش مناسب بود. پيرمرد دوم: اِ... چه جالب. پس لازم شد ما هم يه شب بريم اونجا... اسم رستوران چي بود؟ پيرمرد اول كلي فكر كرد و به خودش فشار آورد، اما چيزي يادش نيومد. بعد پرسيد: ببين، يه حشره اي هست، پرهاي بزرگ و خوشگلي داره، خشكش مي كنن تو خونه به عنوان تابلو نگه مي دارن، اسمش چيه؟ پيرمرد دوم: پروانه؟ پيرمرد اول: آره! بعد با فرياد رو به پيرزنها: پروانه! پروانه! اون رستوراني كه ديروز رفتيم اسمش چي بود؟!!!
جدی .... یعنی دانشگاه شما با انتقالیم موافقت میکنه ؟....
.
.
حتما یکروز میام ... ترم جدید ... میام با ماشین خودم با سوسنگردم آشنا بشم ..... این دم آخری ... خوزستان رو بگردیم... وبریم ...دیگه ...
مگه بعدظهرم میخابی تو ؟
خوش بحالت ... من که مثه جغد هر جور دراز میکشم ... اصلا خوابم نمیبره ...تو روز ...
هرچی هدفون میزارم...آهنگ ... و......
.
.
ولی تابستونا ..میشم خرس قطبی !!!.....میخابم در حد المپیک /.... بخاطر همین تابستون رو خیلی دوس دارم