قربونت...... واقعا لطف داری منم از صحبت کردن بات لذت می برم...... آره گل گفتی مرگ برای معیارها رسیدن بهشونه! و شکست تو نفس آدماست که شکستشون میده!!! یه قدم جلویی ازم آخه من هنوز قراره بمیرم تو این راه...

آره دویدیم و وای نسادیم نفس بکشیم!!! ووووووو غرق شدیم.
خوبه که مغروق غریبه نشدیم!!! طرف خودیه!!! آره معماری رو میگم!!! داداشی بیا یه فکری کنیم به این دلای غمگین! بیا یه چیزی بسازیم دیگه کسی دلش نگیره.... نمیدونم تونستم با این کلمات محدود و با عجله حرفمو برسونم یا نه! نمیدونم حس کردی یه نه!!! غم شهر رو... غم شهر رو وقتی که غروب می کنه و چه دلایی نمی گیره! خیلی دوست دارم کانسپتم غم باشه.... و اما جرات انتخابش سخته! میترسم غم و با خنده جایگذین کنم!!! اما این کجا و آن کجا!!! غم کجا و خنده کجا!!!! غم مقدسه... و اشک مقدس تر... خیلی دوست دارم نظرتو در این مورد بدونم...