primrose
پسندها
877

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • صبح یک روز من از پیش خودم خواهم رفت

    بی خبر با دل درویش خودم خواهم رفت

    می روم تا در میخانه کمی مست کنم

    جرعه بالا بزنم آنچه نبایست کنم

    بی خیال همه کس باشم و دریا باشم

    دائم الخمر ترین آدم دنیا باشم

    آنقدر مست که اندوه جهانم برود

    استکان روی لبم باشد و جانم برود

    ساقیا در بدنم نیست توان جام بده

    گور بابای غم هر دو جهان جام بده

    برود هر که دلش خواست شکایت بکند

    شهر باید به من الکلی عادت بکند.
    من فقط عاشق اينم حرف قلبتو بدونم - الکي بگم جدا شيم تو بگي که نمي تونم
    من فقط عاشق اينم بگي از همه بيزاري - دو سه روز پيدام نشه تا ببنيم چه حالي داري
    من فقط عاشق اينم عمري از خدا بگيرم - اينقدر زنده بمونم تا به جاي تو بميرم
    من فقط عاشق اينم روزايي که با تو تنهام - کار و بار زندگيمو بزارم براي فردام
    من فقط عاشق اينم وقتي از همه کلافم - بشينم يه گوشه‌ي دنج موهاي تو رو ببافم
    عاشق اون لحظه ام که پشت پنجره بشينم - حواست به من نباشه دزدکي تو رو ببينم
    يارا يارا گاهي دل ما را به چراغ نگاهي روشن کن

    چشم تار دل را چو مسيحا به دميدن آهي روشن کن



    بي تو برگي زردم به هواي تو ميگردم که مگر بيفتم در پايت

    اي نواي نايم به هواي تو مي آيم که دمي نفس کنم تازه در هوايت

    يارا يارا گاهي دل مارا به چراغ نگاهي روشن کن



    به نسيم کويت اي گل به شميم بويت اي گل

    در سينه داغي دارم از لاله باغي دارم

    با يادت گل هر شب در دل چراغي دارم

    باغم بهارم باش موجم کنارم باش



    اي پادشه خوبان داد از غم تنهايي

    دل بي تو به جان آمد وقت است که باز آيي

    مشتاقي و مهجوري دور از تو چنانم کرد

    کز دست بخواهد شد پايان شکيبايي



    به نسيم کويت اي گل به شميم بويت اي گل

    در سينه داغي دارم از لاله باغي دارم

    با يادت گل هر شب در دل چراغي دارم

    باغم بهارم باش موجم کنارم باش



    بي تو برگي زردم به هواي تو ميگردم که مگر بيفتم در پايت

    اي نواي نايم به هواي تو مي آيم که دمي نفس کنم تازه در هوايت

    يارا يارا گاهي دل مارا به چراغ نگاهي روشن کن تا فدا کنم جان ودل برايت...
    دیوانگی هم عالمی دارد ..
    من و فکر ؟!! :دی شدیده شدیده شدید
    شب تو هم عین اسمت
    خوب تو هم کوتا بیه دیگههه ! [IMG] عشختو می بینی ، باس عشخ بقیه رو هم بیبینی ! [IMG]
    آخه عطار مرده ی حافظه ، زوی موخا تو باغ ها گشت بزنه ، تو سعدی رو موخای ... سایه هم اومده شیرازو ببینه دیگه !
    من چیکار کنم با شوماها ؟!
    یه گشتی تو پروف زوی بزن شاید نظرت عوض شه خو !
    اینجوری باس تهنات بزاریم که !
    زیبا ! هر چی می اندیشم به شدت جواب میده
    تو ، زوی ، همکارکم که خیلی شیرازو موخاد ، سایه تاج سرم ... پاشین دست جمی بیاین اینور .. خدای من خیلییییی جواب میده [img][img]
    اوره ؟ اونجوری موخای سعدی رو کلک ؟! موخای بیگیریش ؟!!

    زحمت چیه ؟ وظیفه شه ! [IMG][IMG]
    تو هم هی بوگو به هیشی نیمیرسی ها ! هی من میدوووونمممم بازی در آر ! [img]
    موخای دعوت نومه برات بفرستم ؟ موخای بگم زوی بیاد دنبالت ، باهم راهی شین .. بعد اونجا یه مشاعره بزنیم به بدن ؟ [IMG][img][IMG][IMG]
    آره دیگه!
    هوم؟ آره؟! نمی دونم، شاید!
    عالیه!
    نه الآن بهتر شد.
    قضیه این بود که با حال من شباهت هایی داشت!!!
    همه جاش ایهام و کنایه و جناس و تضاد و ترجیع بند و تشبیه و استعاره و مجاز و سجع و ... اینا داره!!!
    ای جوووووووونممم ، چون دانا بودم بر علاخه ات خواستم حالی بت بدم ، نه که بیگیرم !
    امشب با اون یکی رقیب جانم شیراز گردی داریم ، تو هم یه شب بستنی رو بیخیل شو .. این آرامگاه سعدی بودش ، شیناختی ؟

  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا