بیا نبضم بگیر و خود ببین طبیب بانو ! که چه دردی را در سینه دارم ! باشد که دلتان بر من رحمت آورده و دشنه ای بر جان ناتوانم زده و مرا زین عذاب رهایی بخشید
معصوم تار گیسوان یاران برای ما تقدسی بس زیاد دارد جانا
می و ساغر هم نداریم امشب تنهایی نشستم تو اتاقم ساندویچ خوردن!! مامانم نمیذاره فست فود بخورم! و از اون طرف ضایعست بخوام تنهایی برم فست فود! بی کس تنها! با غم ! افسوس ! اندوه!
سلام کردم خو! بعد از چند روز اومدین نمیگین اینجا هم دوستانی دارین که دلشون تنگ میشه! همینجووری میذارین میرین انگار نه انگار ! ففقط چون بعضیا گفتن فلانی معترض شده اومدین وگرنه خودتون که اصن به یاد من نبودین خو:(