• bacheha albome jadide reza sadeghi ro gosh dadin??????????????????????? akhareshe........ mahshare
    خنده ام می گیرد
    وقتی پس از مدت ها بی خبری
    بی آنکه سراغی از این دل آواره بگیری
    می گویی :
    دلم برایت تنگ است ..
    قلب من میگه که هستی
    اماچشمام میگه نیستی
    خیلی سخته باورم شه
    که تو پیشم دیگه نیستی
    ...بگو که هنوزچشماتو
    رو به عشق من نبستی
    چشم من میگه تو رفتی
    اما قلبم میگه هستی
    رُخ به رُخ که شدیم
    من مات شدم… !
    و تو چون پادشاهی که
    از اینگونه فتح ها را زیاد دیده است
    بی اهمیت ، رد شدی
    یادگاری زیادی از تو ندارم
    اما خنجری را که در پشتم فرو کردی
    هنوز نگه داشته ام
    نه برای انتقام
    نه
    ...فقط برای اینکه بوی دستان تو را می دهد
    ...
    یاد اون روزا افتادم
    یاد اون اس ام اسای عاشقانه صبح بخیر
    بعضی چیزا هستن که فکر نمی کنی هیچوقت تموم بشن
    ...
    اینجام که الان همه خوابن
    ...یا سر کار
    منم یه گوشه خلوت تو این دنیای مجازی پیدا کردم
    دارم با خودم حرف می زنم

    عاشقی عجب دنیای عجیبیه
    چه کارایی که آدم نمی کنه واقعاً
    سقف رویاهام آوااااااارر شد روی سرم ...
    .
    .
    .
    هیــــــــس ... !
    ...خراب خرااابم !
    نمی شود دوستت نداشت..!! لجم هم که بگیرد از دستت،نهایتش اینست که دفترچه خاطراتم پر می شود ار فحش های عاشقانه...!!
    بگو:

    تــــــمــــــام تــــو مال من است

    دلم میخواهد حسادت کنم به خودم!!!.
    مثل آن مسجد بین راهی تنهایم…

    هر کس هم که می آید مسافر است می شکند …..

    هم نمازش را
    جدا که شدیم، هر دو به یک احساس رسیدیم: تو به فراغت من به فراقت... یک حرف تفاوت که مهم نیست!
    بعد رفتنت دوچیز مرا گریاند،یکی رفتن بی بهانه ات و دیگری ماندن بیهوده خودم
    دیوار اعتماد مرا موریانه خورد

    اینک من آن عمارت از پای بست ویرانم

    هرگز تو باز نخواهی گشت
    ...
    خوب میدانم
    روی تخت سفید دراز کشیده ام

    خیالت انگار از خودت مهربان تر شده

    و هی به هر بهانه به من سر می زند.
    نه، نمی‌توانم فراموشت کنم
    زخم‌های من، بی‌حضور تو از تسکین سر باز می‌زنند
    بال‌های من
    تکه‌تکه فرو می‌ریزند
    بره‌های مسیح را می‌بینم که به دنبالم می‌دوند
    ...و نشان فلوت تو را می‌پرسند
    نه، نمی‌توانم فراموشت کنم

    خیابان‌ها بی‌حضور تو راه‌های آشکار جهنم‌اند
    تو پرنده‌یی معصومی
    که راهش را
    در باغ حیاط زندانی گم کرده است
    تک‌ صورتی ازلی، بر رخسار تمام پیامبرانی
    باد تشنه‌ی تابستانی
    که گندم‌زاران رسیده در قدوم تو خم می‌شوند
    آشیانه‌ی رودی از برف
    که از قله‌های بهار فرو می‌ریزد
    نه
    نمی‌توانم
    نمی‌خواهم که فراموشت کنم

    تپه‌های خشکیده
    از پله‌های تو بالا می‌آیند
    تا به بوی نفس‌های تو درمان شوند و به کوهستان بازگردند
    ماه هزار ساله دست‌نوشته‌ی آخرش را برای تو می‌فرستد
    تا تصحیحش کند

    نه، نمی‌توانم فراموشت کنم
    قزل‌آلایی عصیانگری که به چشمه‌ی خود باز می‌رود
    خونین شده در رودها که به جانب دریا روان است
    وقتی زیرِ چشــمــ انم را با وسواس زیاد سیاه میکنم تا قابی شود برای چشمانم، به کنتراستِ نگاهم با سیاهی قاب چشمانم، خیره میشوم.
    چقدر نگاهم این روزها سپید شده است…
    سرم را بالا می گیرم
    نه از تو
    ار رفتن ِ بی هنگام ِ تو

    اشک هایم آسمانی اند ...
    دردناکترين قسمت يه رابطه عاشقانه اونجاست که يه روز بدوني تو فقط گزينه ي روز مباداشي
    عشق تو چشمهای هم نگاه کردن نیست با چشمهای هم به زندگی نگاه کردنه.arash
    تنگی نفست را، نینداز گردن آلودگی، دلت را ببین، کجا گیر کرده.arash
    گفتی به ماه نگاه کن یاد من باش به یاد لحظه های سرد من باش
    انگار روزو شبم بی ماه نمیشه به خدا یادتم بی ماه همیشه
    .arash
    جانا ز دست عشق تو ، یک دم نباشد راحتم / هر شب خیالت را کشم ، ای ماه تابان در برم
    .arash
    زندگی ابرهایی است با نام وفا میریزد به جویی به نام صفا
    میرود به رودی به نام عشق میرسد به دریایی به نام وداع
    سلامت میکنم ای غنچه ی راز / تو بودی از برای عشقم آغاز
    تویی تنها دلیل زنده بودن / ندارم طاقتت با چشم در ناز
    .
    برکت عمر را در روشنایی چشم و فرح دل را در مشاهده نیکوان دانید
    زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا

    چه نغزست و چه خوبست و چه زیباست خدایا

    .................

    چه گرمیم چه گرمیم از این عشق چو خورشید

    چه پنهان و چه پنهان و چه پیداست خدایا

    .................

    زهی ماه زهی ماه زهی باده همراه

    که جان را و جهان را بیاراست خدایا

    .................

    زهی شور زهی شور که انگیخته عالم

    زهی کار زهی بار که آن جاست خدایا

    .................

    فروریخت فروریخت شهنشاه سواران

    زهی گرد زهی گرد که برخاست خدایا

    .................

    فتادیم فتادیم بدان سان که نخیزیم

    ندانیم ندانیم چه غوغاست خدایا

    .................

    ز هر کوی ز هر کوی یکی دود دگرگون

    دگربار دگربار چه سوداست خدایا

    .................

    نه دامیست نه زنجیر همه بسته چراییم

    چه بندست چه زنجیر که برپاست خدایا

    .................

    چه نقشیست چه نقشیست در این تابه دل​ها

    غریبست غریبست ز بالاست خدای

    .................

    خموشید خموشید که تا فاش نگردید

    که اغیار گرفتست چپ و راست خدایا
    خداحافـــظ هم نــگفت..
    انگــار مــــــی دانست..
    با رفتنش خدایــم را هــم خواهد برد...!
    همین که میبینم شادی
    همینکه آسمانِ دلت آبیست
    کافیست
    ...
    ...مراقبِ چشمانِ مهربانت باش
    قرنها خاطره دارم با ناگفته هایش
    هوایِ دلم همیشه هوایِ بودنت میماند
    با خاطره ها زندگی کردن هم عالمی دارد
    شجاعت می خواهد

    وفادار احساسی باشی

    که می دانی شکست می دهد
    ...
    روزی

    نفسهای دلت را ...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا