تا شنبه چی میکشه بنده خدا
-
نه ....ما میخوریم ..میگیم اونا تماشا کنن ..بعد ما مزه شو واسشون تعریف میکنیم
یافتی یا نه این آدم خوشبخت استخدام شده رو
من برعکس .... اینقدر خوشحال میشم که از شادی در پوست خودم نمیگنجم!!!!
.
.
.
حالا اگه امدم تو جمع میتینگتون ... شما هی بستنی بگیرین واسه دوتایی مون بخوریم ... تا هم شما معذب نباشین هم من!!!!
گوارای وجودت...
.
.
.
.
منم بستنی دوس دارم البته اگه اگه مهمون یکی باشم بیشتر میچسبه !!!! :دی! (اصفهونیم دیگه...)
میگم اخلاق خوبت به داییت رفته
من رفتم بای
به داییت رفتی اساسیییییییی
حقا که به مامانت رفتی
من اصلا دل خونی ندارم .....!!!! گفته باشم
.
.
.
.
خوشبحالتون ... شما اصفهونیا .... منم دلم واسه اصفهان تنگ شده ..... تو میتیناگتون جای منم خالی کنید اگه امکانش بود....... به جای منم بستنی بخورین!!!
سخت نگیر به بنده خدا ها اونا هم به یه امیدی اومدن گناه دارن
.....................................
.....................................
سلام داییییییییی
قشنگترین حس وقتیه که بدونی هیجوقت فراموش نمیشی این حس تقدیم به وجود نازت
شاید ان روز که سهراب نوشت تا شقایق هست زندگی باید کرد.... خبر از .....
یه سر بزن لطفا
http://www.www.www.iran-eng.ir/album.php?albumid=6123
چه پروفایل نازی شده خانومی!!!
عزیزم چرا گل؟شما که خودت گلی..
پروفایل قشنگی درست کردین.
من 7 سال اول زندگی اصفهان بودم ... بعدش اومدیم دزفول
.
.
.
تصوری که از اصفهان داشتم مربوط به آخرین دوران بچگی ام ... همون 7سالگیم...یک شهر قدیمی و کوچه های تنگ ....
اما امسال که اومدم تعجب کردم ....خیلی زیبا شده ....در حد تهرانه .... شاید دوباره برگردم اصفهان زندگی کنم....
تشکر ...
من بعد 16 سال ... امسال 6 فروردین اومدم اصفهان ...دروازه شیراز - صفه..... واقعا" خیلی قشنگ شده ...
سپاس واسه دوستی ...
.
.
.
منم اصفهانی ام.....منو تو جمع اصفهانی ها بازی بدین !!!!
گفتم تو معرفی خودت ..درمورد زندگینامه تون نوشتین که : دست رو دلم نذار که خونه. .
.
.
.
خب چرا ؟ ....
داییت باهاته اساسسسسسییی مگه اینکه خودت مثل مامانت بشی
داییت که دوست داره
شاید گرفتاره.. آخه چقدر گرفتار گرفتاریم حدی داره
نمیدونم شاید یکی دیه دوسش داره!
اااااااره منم نگرانشم ازون بچگی بیخیال بود
ممنونم داییییییی
آره والا.معلومه -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...