تو روزی درغروبي سرد رفتی
خزان بودی و فصل زرد رفتی
دلت راضی به این رفتن نمیشد
ولی با یک دل پر درد رفتی
گمانم جمعه بود و جمعه ای تلخ
که چشمم گریه ها میکرد!رفتی
تو از شهر نگاهم کوچ کردی
و دل فرياد زد برگرد ...رفتی
دلم را برد چشمانت همان روز
که رفتی در غروبي سرد رفتی. .