ابجی حالا الان جایی میگم که ممکنه خودش بخونه..
اونموقع ها وقتی میدیدم که چطور یک تنه جلوی اینهمه ادم ایستادگی میکنه یاد خط شکنای جبهه میوفتادم که جسم خودشونو جلوی تیر و ترکش میزاشتن تا خط رو بشکنن و یگانهای بعدی وارد عمل شن!
مطمئنا وجودش و حضورش نه تنها دلگرمیه بلکه یه بازو برای همه اس..
قبلنا وقتی توی گرداب مباحث میوفتادم پیش خودم فکر میکردم و میگفتم کاش متال گارد بود..
میگفتم اگر بود پشت به پشت هم میزدیم و میرفتیم جلو..
دعا میکردم برگرده..و البته امشب دعام مستجاب شد..خیالم خیلی راحت شد..
الان با خیال راحت نامه ی جدید گردان رو مینویسم.