دختر کوهستان
پسندها
402

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خوب آبجی با اجازه من مرخص شم....
    شرمنده اگه شوخی نا به جایی بود.
    شب خوش...
    یادش بخیر....
    هر وقت فرصت کردی چنتا از اون پیاما رو برای منم بفرست. لطفا".
    انشالله دوباره اون حال و هوا رو به پا می کنیم....
    گچ از انگشت پام تا بالای زانوم هست.
    برای همین باید روی تخت دراز بکشم.
    کامپیوترم رو یه طرف تختم هست. اگه بخوام اون دستم رو برسونم به کیبردباید خم بشم! بعد مجبورم مهره های کمرم رو هم گچ بگیرم!!!
    مادر بزرگ به خدا روان شناسا میگن تنبیه بدنی تاثیرات بد تو آینده ی بچه میذاره!!
    میگن باید به جای تنبیه تشویق کرد! حالا خود دانی!
    مادر بزرگ این چه عکساییه؟
    نمی گی تو روحیه ی بچه تاثیر میذاره مونگل میشه؟!
    همون مهربون باش و نصیحت کن! چاقو رو قلاف کن بزرگ میشم لباس شخصی میشما !!!
    مادربزرگ جان ! چرا از دستور مسواک زدن غافل موندی؟!
    اینم نتیجه اش!!!
    بعد من میگم مادربزرگ شما ناراحت می شی!
    این نصیحتا رو فقط مادربزرگا بلدن!
    چیکار کنم با این همه اعتماد به نفس که شماها به من دادید؟!
    بازم ممنون.
    منکه جای شما بودم جواب سلام خودمو نمیدادم!
    بزار عکس بزارن ابجی..
    دست ما اینطوری توی یک سری مسائل بازتر از قبل میشه.!
    دست گلت درد نکنه ابجی.
    راست میگه..طنزه جدی نگیر.
    در مورد بیتاب..باور میکنی نمیدونم چیکار بکنمش؟!
    ولی خدارو شکر چند وقت هست بهتر برخورد میکنه با قضایا.
    ینی حضور ماها مطمئنن آرومش کرده.
    ابجی با این خانمی که این تاپیک رو زده صحبت کن..
    بگو یه مقداری آروم باشه و دقیق پیش بره.
    تاپیک رو هم ولش کن..پیش میره و میره پائین.
    این تاپیک سنگر است . سنگر ها را خالی نگذارید :gol:

    واكنش دیدنی بالاترين به حماسه 22 بهمن

    به بقیه هم بگید خالی نذارند .

    اگه سنگر جدیدی هم کندید بگید ما حفظش کنیم ;)
    ابچی..چپی حسام..بغلش من و بغلش یه بنده خدا و بغل اون پسر خاله حسام
    ینی از چپ بیا راس اسم گذاری کن! :دی
    ممنون از لطف شما.
    منم خیلی خیلی خوشحال شدم.
    انشالله همیشه شاد و سلامت باشید.
    شب خوش
    این ولی رو نمی گفتی نمی شد؟! الآن تا صبح خوابم نمی بره!!!
    نه ابجی جدی میگم..
    حضور تک تک این بچه ها خیلی کمکه!
    بازم میگم..یه متال مساویست با 50 تا سبز!
    با فتخار میگم چون میشناسم!
    شمام زودی برو مشهد برگرد..من نمیدونم خلاصه :دی
    راستی عکس جدیدم رو از 22 بهمن فرستادم واست.
    ابجی حق حق.
    آخ جون! ناراحت میشید؟! شرمندم. غلط کردم. مفلوک بخششتم. بیخود کردم.بمیرم الهی!!!( شرمنده سادیسمم اوج گرفت!!!)
    آبجی بازم میگم خیلی خوشحالم دوباره تو جمع شما اومدم.
    انشالله جبران کنم...
    اگه فرمایشی ندارید موقتا" از خدمتتون مرخص شم.
    تا فردا انشالله...
    دوست دارم متال دست راستم باشه و حسام دست چپم و بچه های دیگه پشتمون و بعدش به خط بزنیم.
    میدونم دیگه کسی جلومون باقی نخواهد موند.!
    شک ندارم میشه لشکر عاشورا..
    ابجی من دارم باهاش حرف میزنم..
    البته حرفامو زدم..
    الانم برم بخوابم..
    مراقب خودت باش..
    دعا هم یادت نره ها..زودی هم برگرد تهران ها..
    آبجی من معذرت میخوام! شرمندم. بیجا کردم! دیگه چی کار کنم؟! الانم یکی زدم وسط کلم شاید دلتون خنک بشه!
    اگه دیر پاسخ میدم به خاطر اینه که یه دستی تایپ می کنم! از رو تخت نمی تونم سریعتر از این پاسخ بدم!
    شما به بزرگی خودت ببخش مادر بزرگ!
    دیگه چه خبر؟
    ای بابا !
    افغانستان که نمی خواید برید از اونجا سر بزنید اینجا.
    اگه شما از اینجا نندازین بیرون منو من اینجا رو ول نمی کنم . خیالتون راحت!
    حالا هی نفرین کنید که یه بلایی دوباره سرم بیاد!!!
    ایشالله این روزا بیشتر سر میزنم اینجا...
    نترسید اگه اخراجم نکنن بی خبر دیگه نمی رم!!!
    ابجی حالا الان جایی میگم که ممکنه خودش بخونه..
    اونموقع ها وقتی میدیدم که چطور یک تنه جلوی اینهمه ادم ایستادگی میکنه یاد خط شکنای جبهه میوفتادم که جسم خودشونو جلوی تیر و ترکش میزاشتن تا خط رو بشکنن و یگانهای بعدی وارد عمل شن!
    مطمئنا وجودش و حضورش نه تنها دلگرمیه بلکه یه بازو برای همه اس..
    قبلنا وقتی توی گرداب مباحث میوفتادم پیش خودم فکر میکردم و میگفتم کاش متال گارد بود..
    میگفتم اگر بود پشت به پشت هم میزدیم و میرفتیم جلو..
    دعا میکردم برگرده..و البته امشب دعام مستجاب شد..خیالم خیلی راحت شد..
    الان با خیال راحت نامه ی جدید گردان رو مینویسم.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا