سلام عزیزم ، ببخشید من هی دیردیر میام ، بخدا شرکت سرم خیلی شلوغه ( ولی یادت نره من آجینیم رو فراموش نمی کنم هان!!!! ) راستی خوبی؟ حال احوال؟ من خودم با کمک گفته های تو خیلی بهترم . الانه خیلی کم بهش فکر می کنم .
می دونی می خوام آوتارم رو هم عوض کنم... یه عکس خوشکل بهم پیشنهاد بده فقط من روحیاتم آرامه ها زیاد اجق و جق نباشه. من امتحان ندارم چه خوبـــــــــــه.
خورشـــيد، خورشـــــــــــــيد، خورشـــــــــــــــــــــ ــــــــــيد....... من يخ زده ام! بيا و تنها از همان «سکوت سردت» با من حرف بزن! بيا و تنها از دريچه چشمهای تيره ات به من نگاه کن.... بيا و کنار جسد يخ زده ام بنشين.... صورتت را نزديک بياور و توی صورتم «ها» کن! هــــــــــــــــــــــــ ــا.... شايد چشمهايم گرم شد... تنها به اندازه يک قطره «خورشيد» همين..... تنها يک قطره..... آوخ.... امشب «تو» را هم کم می آورم... امشب چيزی در گلويم له له زد، چيزی در گلويم نفس نفس زد، چيزی در گلويم فرياد زد و خفه شد! درست مثل هر شب! فرقی نکرده ام! درست مثل هر شب......