kavehm
پسندها
10

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره



  • دخترک در برابر دفتر خاطراتش نشست ...

    آرام آنها را ورق زد ...

    صحنه ها پی در پی اجرا می شدند ...

    کارگردان ناتوانی بود که از مونتاژصحنه ها برنمی آمد !

    بادی وزید ...

    برگها به سرعت ورق خوردند ...

    مثل سالهایی که سریع و بی سر وصدا از پیش چشمانش عبور کردند ...

    و او غرق در اوهام دنیا

    رفتن هیچ کدام را حس نکرد ...


    ....


    خدایی دید ...

    نوری دید ...

    تسبیح... گل...پرنده...درخت...

    و حالا اشرف مخلوقات : انسان !

    اشرفی که کنار ادات ایمان

    گل...پرنده ... درخت

    احساس حقارت می کرد !


    ...


    باران بارید ...

    خاطراتش را شست و با خود برد !

    او ماند ...

    بغض ماند ...

    تنهایی ماند ...

    و

    نوری که در خاطراتش گم شد ...!


    NasibeH
    salam kave jan
    mamnoon khobam
    to chetori?
    khosh migzare?
    rasti to yahoo addet kardama,faghat alan yahoom baz nemishe
    DR.SHARIATI
    madaram migoft asheghi yek shab asto pashimani hezar shab amaaaaa hala hezar shab ast pashimanam ke cheraaaaaa yek shab asheghi nakardam!!!
    از تو ای عشق در این دل چه شررها دارم


    یادگار از تو چه شبها، چه سحرها دارم

    با تو ای راهزن دل چه سفرها دارم


    گرچه از خود خبرم نیست خبرها دارم

    تو مرا واله و آشفته و رسوا کردی


    تو مرا غافل از اندیشه فردا کردی

    آری ای عشق تو بودی که فریبم دادی


    دل سودا زده ام را به حبیبم دادی

    بوسه ها از لب یارم به رقیبم دادی


    داروی کشتن من یاد طبیبم دادی
    راستی چه خبر از جوونیا پیرمرد زحمت کش ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :biggrin::biggrin:
    چیکارا می کردی ؟
    شنیدم خیلی خلاف بودی
    آیا حقیقت دارد ؟؟؟؟
    خودم می دونم حقیقت داره ولی خب می خواستم از زبون بچه هم بفهمم :d
    من راحتم بچه ژون
    شما اگه ناراحتی بگو :biggrin:
    آره دیگه دل تو آب :D
    آه کی آه شما منو بگیره مگه بچه تر شدی اینو میگی :evil:
    شوخی نکن قلبم ضعیفه
    خب چیزههههههههههههههه
    چیزه ........
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    خب چیزه می خواستم
    .
    .
    .
    چیزه
    .
    .
    .
    دهه هل نکن دیگه میگم الان
    .
    .
    می خواستم جات سبز باشه دیگه نه خالی :victory:
    آره خب حسابی خوش گذشت
    دل اونایی که نبودند آب :D
    خدا رو شکر آره :gol:م
    دیروز عقدکنون آبجیم بود خیلی خوف گذشت جات سبز :victory:
    آخه میدونی چیه یه جای خالی تو مجلس پیدا کردم بعد به جات اونجا یه مشت سبزی و علف گذاشتم
    بعد جات سبز شد دیگه :biggrin::biggrin::biggrin:
    سلام آقا کاوه گل
    صبح بخیر
    مرسی گلم خدا رو شکر خوبم
    ما رو نمی بینی خوشحالی دیگه
    راستی این 2 روزی که من نبودم بدی که نکردی
    آفرین بچه خوفی باش
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا