yuhana
پسندها
1,037

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • من و تو باهم رفتیم از این خراب شده هیچی یادم نمیاد نمیدونم اونروز این جوری حس کردم.. من از تو پوست کلفت ترم.. ناراحت نمیشم راحت باش بکوب بزن.. به جهنمم بفرست.. من باور کن ذره ای ناراحت نمیشم چون
    چون تو هر چی هست تو زبونت داری ولی تو دلت لکه ای ننگ و سیاهی وجود نداره.. از معدودی معدود.. خدا کنه هیچ وقت جزو عوام نشی


    خنده هایم شکلاتی شده اند ... زیادی خالص ... تلخ !

    می دانی ، هوای بهشت به سرم زده است ...

    غمی که مرا فرا خواهد گرفت

    وقتی بوی گل هایش نفس هایم را آلوده باشند ...

    و من بغض خواهم کرد

    و غرق در لذت خواهم شد ...

    می گویند

    آدمی به خدا نزدیک است ...

    بسیار نزدیک ...

    هر گاه که اندوهگین باشد ...

    هرگاه به شدت اندوهگین باشد ...!
    به من هیچ ربطی نداره! من هیچ نظری درباره تهران اومدنت ندادم!
    یوحی من میخام به یه دخمل نازی اینجا درخواست دوستی بدم کیو پیشنهاد میکنی؟
    یه فشی به رز دادم پاک شد منظورم رز عوضی بود!:biggrin:
    پسره ی گستاخ....
    آخخخخخخخخخخخخخخ
    بسوزه پدر عاشقی!
    تازه رز (زرد)اومده پز میده میگه من امروز با دوست دخترم رفتم بیرون شیر موز خوردیم!:cry:
    میگه خوشگله عزیزمه!
    ایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
    مموووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووش:cry:
    ببینم بیلیت کانادا گرونه؟:cry:
    یوحی جان من فکر کردم رفتی
    خیلی منتظر بودم ولی جوابی ندادی
    باشه برو گلم مواظب خودت باش
    بوحنایی سلاااااااااااااام
    خووووووووووووووبی ؟

    من نوشتت رو میخوام :d چی نوشته بودی :دی


    ورق می خوریم

    همچون دفتری کهنه در باد ...

    و برگ هایمان در خاک گم می شوند ...

    و با باد همسفر

    و در آب جاری ...

    و روزی خواهد رسید

    که دیگر برگی بر این دفتر نخواهد ماند ...

    و آن روز دانه های درشت کلمات

    از هیچ متولد خواهند شد ...!
    سلام یوحنای عزیزم

    خیلی دلم برات تنگ شده بود [img]
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا