a_m68 سبز
پسندها
1,344

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • مرسی
    خوبم، درسا هم خوبه، سلام میرسونه :دی

    ساعت 8 باید برم، چی میشه کرد :cry:
    کیف احوالک ؟

    سلااااااااااام
    خووووووووووبی ؟


    آدم ها مي ­آيند

    زندگي مي­ کنند

    مي­ ميرند

    و مي­ روند

    اما ...

    فاجعه­ ي زندگي تو

    آن هنگام آغاز مي­ شود

    که آدمي مي­ ميرد

    اما

    نمي رود !

    مي­ ماند ...

    و نبودنش در بودن تو

    چنان ته­ نشين مي شود

    که تو مي­ ميري در حالي که زنده­ اي

    و او زنده مي­ شود در حالي که مرده است ...!

    آزاده طاهائي
    من داخل دانشگام دارم مثل مرد با اینترنت کار می کنم..
    خیلی سرعت بالاست
    سلام /امی چطوری خوبی سلامتی ...
    من نمی تونم با ایدیم بیام بالا
    سلااااااااااااااااااااااااااااااااااام
    خوووووووووووووووووووووبی ؟

    من برم استراحت
    فلن :D

    :gol:
    سلام بر خانومی سبز.......... از کجا ی سایت برم کد خس وخاشاک بگیرم ..... میدونی؟؟؟؟؟


    ...وقتی بزرگ میشی ، قدت کوتاه میشه ، آسمون بالا می ره و تو دیگه دستت به ابرها نمی رسه و برات مهم نیست که توی کوچه پس کوچه های پشت ابرها ستاره ها چی بازی می کنند .اونا اونقدر دورند که تو حتی لبخندشونم نمی بینی و ماه - همبازی قدیم تو - اونقدر کمرنگ میشه که اگه تموم شب رو هم دنبالش بگردی پیداش نمی کنی ...

    وقتی بزرگ میشی ، دور قلبت سیم خاردار می کشی و در مراسم تدفین درختها شرکت می کنی و فاتحۀ تموم آوازها و پرنده ها رو می خونی و یه روز یادت می افته که تو سالهاست چشمهات رو گم کردی و دستات رو در کوچه های کودکی جا گذاشتی. اون روز دیگه خیلی دیر شده ...

    فردای اون روز تو رو به خاک می دهند و می گویند : " خیلی بزرگ بود " ...

    .

    .

    .

    ولی تو هنوز جا داری تا خیلی بزرگ بشی ، پس بیا و خجالت نکش و نترس ...!


    وقتی بزرگ میشی ، دیگه خجالت می کشی به گربه ها سلام کنی و برای پرنده هایی که آوازهای نقره ای می خونند دست تکون بدی ...

    وقتی بزرگ میشی ، خجالت می کشی دلت برای جوجه قمری هایی که مادرشون برنگشته شور بزنه. فکر می کنی آبروت میره اگه یه روز مردم - همونهایی که خیلی بزرگ شده اند - دلشوره های قلبت رو ببینند و به تو بخندند ...

    وقتی بزرگ میشی ، دیگه خجالت می کشی پروانه های مرده ات رو خاک کنی براشون مراسم بگیری و برای پرپر شدن گلت گریه کنی ...

    وقتی بزرگ میشی، خجالت می کشی به دیگران بگی که صدای قلب انار کوچولو رو میشنوی و عروسی سیب قرمز و زرد رو دیدی و تازه کلی براشون رقصیده ای ...

    وقتی بزرگ میشی ، دیگه نمی ترسی که نکنه فردا صبح خورشید نیاد ، حتی دلت نمی خواد پشت کوهها سرک بکشی و خونه خورشید رو از نزدیک ببینی ...

    دیگه دعا نمی کنی برای آسمون که دلش گرفته، حتی آرزو نمی کنی کاش قدت می رسید و اشکای آسمون رو پاک می کردی ...
    بچه ی 3-4 ماهه ی دوستم پر پر شد..
    انگار خودم پر پر شدم..
    خیلی داغون شدم..
    ابجی سیاهی برای این ماجرا کمه..کاشه رنگی تیره تر وجود داشت.
    دیگه چه خبر .....
    اوضاع خوبه ...
    این لینک آخری را بخون .....
    موافق حرفاتم ولی جدا این جریان آخری اندش بود آخه ....بذار چند روز دیگه کل ماجرارا برات می گم
    من که همه جا هر چی می گم به خدا بگیرنند نگیرنند برام فرقی نمی کنه البته می دونم خیلی وقته که حس کردم دوستانم بخاطر بابابم زیاد کاری به کارم ندارند ولی در کل اینها خیلی نامردند جریان گرفتن دوستم هم اصلا انتخاباتی نیست ...
    بعدا مفصل برات می گم
    سلام آمی خوفی چط.ری سلامتی ...
    من اوضام خرابه سیم آخرم رد کردم یکی از دوستامو گرفتن منم کمی تا نیمه های ابری زده به سرم ...
    تو خوبی
    the Others

    من رفتم
    دستت درد نکنه
    شب خوبی داشته باشی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا