چترها را بايد بست،زير باران بايد رفت.
دوست را،زير باران بايد ديد.
عشق را،زير باران بايد جست....
زير باران بايد بازي كرد.
زير باران بايدچيز نوشت،حرف زد،نيلوفر كاشت.
زندگي تر شدن پي در پي،
زندگي آب تني كردن در حوضچه ي "اكنون"است.
كار ما نيست شناسائي "راز"گل سرخ
كار ما شايد اين است
كه در "افسون"گل سرخ شناور باشيم.
صبح ها وقتي خورشيد،در مي آيد متولد بشويم.
هيجان را پرواز دهيم.
آسمان را بنشانيم ميان دو هجاي "هستي"
ريه را از ابديت پر و خالي بكنيم.
روي پاي تر باران به بلندي محبت برويم.
كار ما شايد اين است ،كه ميان گل نيلوفرو قرن،
پي آواز حقيقت برويم.